دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است!
این کهنه جهان به کس نماند باقی
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
ناآمدگان اگر بدانند که ما از دهر چه می کشیم نایند دگر
گویند اگر مِی بخوری عرش بلرزد عرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد...؟
گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو پیش نظرت تشنه بمیرم چه؟ حلال است ؟