چرا خدای بزرگ کاری برای قلب کوچکم نمی کند؟ برای قلبم که از یک نیلوفر آبی کوچکتر است از یک ساقه ی بابونه تردتر از یک انار ترک خورده خونین تر تو دوستم داری اما کاری از دستت برنمی آید آدم چطور می تواند دیوانه ی غمگینی را تسلی دهد؟...
لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد. گل داد، سرخ سرخ.گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزار تا دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی...