سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
قطعه ای از پازلِ سرخِ دلِ من،پیشِ دشتِ سبزِ چشمانت،جا مانده است!آمدی و بردی با خود:نیمی از وجود مرا؛نیمه ی من،جدا از من،چرا مانده است؟بازآی و تکمیل کن:دفترِ وجودم را!طرحی از من به جاست؛مابقی،رها مانده است!زهرا حکیمی بافقی،کتاب صدای پای احساس....
بی رحم ترین قطعه ی پاییز چنین است. باران بزند...شعر بیاید تو نباشی...