پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حسرت وا شدن پنجرها چه کنممانده ام با شب چشمان تو چه کنمگر چه تردید ندارم تو دنیای منینیستی امشبو با غریت دنیا چه کنمامشب از حادثه عشق جهان لبریز استعشق را گر به تماشا ننشی چه کنم.حافظو شعرو غزل با تو شنیدن دارد.کنج تنهایی دلم بی کسو تنها چه کنم.گیرم امشب به خیال تو روزم شب شود.بی تو با غربت تنهایی فردا چه کنم.من که دلخوش شده فردای توام با غریبانه یلدا چه کنمA.sh...
تو احساس خوش یمن آرامشی...
رفته ای و چو زلزله بنای جان ریخت که ریخت...