شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
چقدر دلتنگ حضورت هستمکاش تصویرت نفس میکشیددر تمام خواب هایم ردپای توپیداست بابیداری هایم چه کنم؟صبح ارزانی مردم دل منخواب تورا میخواهد......
چقدر دلتنگ حضورت هستم!کاش تصویرتنفس می کشید......
دارد برف می آیددر گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کردتا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند...
♡حضورتاشتیاق بیداری هر صبح من است با بوسه هایت صبحم را بخیر کن .....
بگذار پرسه بزنم در کوچه های اغوشتمرا سیراب کن از ناز نگاهتمن به اعتماد حضورتبه جهان پشت کرده امکه تنها تو پشت و پناه من شوی.......
و دایره ی حضورت جهان را در آغوش می گیرد...