جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
میشود دوباره مانند زمان های قدیم مرا در آغوش بگیری و ببوسی؟!موهایم را شانه بزنی و ببافی؟!آن زمان که موهایم را لمس میکردی غرق در عشق و شادی وصف نشدنیی میشدمکه هنوز هم نمیتوانم آن لحظات را از یاد ببرممیشود دوباره عشقمان را تازه کنیم؟دلم آن آرامش عمیق میان بازوانت را میخواهدمیشود مرا در آغوش خود جای دهی؟؟...
کاشکی محکوماغوشت شومشاید که توباورت گرددکه من زندانیچشم توام .......
بگذار پرسه بزنم در کوچه های اغوشتمرا سیراب کن از ناز نگاهتمن به اعتماد حضورتبه جهان پشت کرده امکه تنها تو پشت و پناه من شوی.......