سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
هیچ عاشقیبا خوردنِ بادامِ چشمِ دلبریسیر نشد،من امابا جُرعه ای از لبتسیراب شدم....
تشنه اند چون کویر !تنها نگاه توستکه سیراب می کنداین کویر در حسرت باران رابیا که دل نوشته هایمچشم هایت راالتماس می کندمجید رفیع زاد...
خاطراتمان را نبش قبر نکن !ریشه اش را از قلبم کنده امدیگر نه با آمدنت بهار می شودو نه ریشه ی خشکیده سبزتو از عشق سیرابی ودلم کویری است تشنهمن به سراب قانعمدلخوشی سراب را از من نگیرمجید رفیع زاد...
خروارها دوستت دارمبی صاحب و دست نخوردهمانده است در دلم..._فقط_تا نامت را بگوییمهلت خواسته امبگو ...تا لقمه ایجرعه ایبوسه ای...پسسیر و سیرابدست بشویمبال بگشایمچشم فرو بندمبی هیچ حیف و حسرتی......
دیر آمدی کناردریای من سیراب شده ام...
بگذار صبح ️گونه هایت را ببوسمعطرِنَفَسهایت مرا سیراب کند....
یک اردیبهشتی ذاتا عاشق آفریده شده و سند عشق آنها ضمیمه ی همه ی دلهاست.محبتشان خوش رنگ ترین احساس دنیا را به شما می دهد و در چشمان شما تصویر بهشت را حک می کند.حتی گلهای باغچه هم شوریده ی دستان پر مهر یک اردیبهشتی است!اردیبهشتی ها عاشق عطر توجه معشوق خود هستند،پس اگر یک اردیبهشتی در زندگی دارید به خوش عطر ترین شکل ممکن در کنارش حضور داشته باشید تا شما را از عشق سیراب کند!...
نفست همانند ابر استدل من نیز تشنهء بارانمیتوانی روزی بباریاین دل تشنه ام را سیراب کنی؟...
وقتى تو کنارم هستىآسمان هم به زمین بیایدفقطبه هواى تو نفس مى کشم هوایم باشکه من از نفس کشیدن سیراب نمى شوم...
بگذار پرسه بزنم در کوچه های اغوشتمرا سیراب کن از ناز نگاهتمن به اعتماد حضورتبه جهان پشت کرده امکه تنها تو پشت و پناه من شوی.......