در من زنی زندگی میکند که سال هاست روح خسته اش درد میکند ، و او را هرشب به بند میکشد و هر روز محاکمه ، آری ؛ در من زنی ست به نام سکوت که سال هاست مرده است اما هنوز نفس میکشد.
از تو خوشنود بودم و خوشنود خواهم ماند تا قیامت حلالت کردهام! آنقدر زخم و درد و بلا در تن و جان و روحم هست تو هم افزودم بر آنها...