پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شعری از رُزا جمالیگوجه سبزی نارسبرایِ چاشنیِ این جهان لازم بود به دنیا بیایم....
وقتی جهان ذره ذره از دست های تو می بُریدمن خانه ی مادرم را گم کرده بودمو خانه ی تو ... دورتر از این بود.رزا جمالی...
در غیابِ من آسمان خاکستری ستو ابرها مجروح.بالشی دوخته است مادرمبرایِ خواب شماها.رُزا جمالی...
در غیابِ من آسمان خاکستری ستو ابرها مجروحرُزا جمالی...
در مریخ هم که بگردی برگی از من پیدا نمی کنیرُزا جمالی...
یک دسته از موهام نخل های تاریک اندابروهام مسیر باد شمالدست هام بادبانهای اطلس اندچشم هام فانوس دریاییلب هام حفره های ته دریارُزا جمالی...
منم که در شاخه ها دویده امشبیه موریانه ای در تو زیسته امو به حیات وحش پیوسته ام.رُزا جمالی...
دکمهشعری از رُزا جمالیچشم هام به نورکم عادت کرده اندبه آن ها دکمه دوختمدر تاریکی لمس ام کن!...