پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سنگفرش استجاده ی آرزوهایم از خیال دیدارت ...
اگر تو نبودی ، شبها به دنبال که می گشتم؟لای تمام قصه های خیالی، برای که داستان می نوشتم؟برای چه عاشق می شدم؟.اگر تو نبودی ، پنهانی ، برای که پیراهنِ حریر بر تن می کردم؟برای که چایی می ریختم و برای که می رقصیدم؟.تو... خلاصه ترین اتفاق زندگی ام شده ای.چشم می بندم ، با تو سنگفرش های خیابانی قدیمی را راه می روم و پلکهایم را که باز می کنم ، چایت سرد شده است......
معمولی بودن مثل راه سنگفرش شده ست. راه رفتن روش آسونه ولی هیچ گلی اونجا رشد نمیکنه....