اگر تو نبودی ، شبها به دنبال که می گشتم؟
لای تمام قصه های خیالی، برای که داستان می نوشتم؟
برای چه عاشق می شدم؟
.
اگر تو نبودی ، پنهانی ، برای که پیراهنِ حریر بر تن می کردم؟
برای که چایی می ریختم و برای که می رقصیدم؟
.
تو... خلاصه ترین اتفاق زندگی ام شده ای.
چشم می بندم ، با تو سنگفرش های خیابانی قدیمی را راه می روم و پلکهایم را که باز می کنم ، چایت سرد شده است...
ZibaMatn.IR