پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قافیهدر نمازم یاد چشمانت به شک انداختمباز از نو خواندم و آخر دلم را باختمبار دیگر در اتاقم عطر مویت پخش شددست بردم لای مویت قافیه را باختمشهناز یکتا...
گیسوانت را رها کرده ای در دست باد؛ امان از عطر مویت و آغاز موسم خزان....مبینا سایه وند...
خواب دیدم دستهایم خالی از گیسوی توستخوب شد با عطر مویت پا شدم، کابوس بود...