پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اسفند،بوی هفت سین خاطرت را می دهدسیب سرخ لبانت ...سکّه ی مطلّای نگاهت ...سمنوی شیرین دهانت ...سبزه ی پیراهنت ...سماق عشقت ...سنجد مانده بر دست هایت ...دور آیینه بندان صورتت ...آیه آیه مهر از حدیث نورانی قلبت، عزیزم!که مرا به معراج خواستنت، کشاندهدر عیدانه ی لبخندهایی، که بوسه ریخته اند!شعری که حجم کتاب دلتنگی ام را، پر کردههر چه هست از توست ...از دوست داشتنت ......Saeideh......
هر روز من با تو همان نوروز پیروز استدائم به این عیدانه ی هر روزه می بالم...
عیدآمدو عید آمدیاری که رمید آمدعیدانه فراوان بادتا باد چنین بادا!سال نو مبارک...
یک بوسه ز لبهای تو عیدانه گرفتمانگار که می از لب پیمانه گرفتمآنقدر به شهد لب تو بوسه زدم کهتا مست شدم در بغلت خانه گرفتمعیدتون مبارک همراهان گلم...