شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
بخت من باشی وُ --یا نباشی!!!...وای ی از این شوربختی! ...
نگران نیستم نه!اگرچه دور اما،،،از بیراهه های دورتر، همدوباره به تو،--خواهم رسید! ...
خوب می دانم!بدون \تو\،،، --ارزنی نمی ارزم! ...
آرزوی \من\ بود،اما \او\،،،دنبال آرزوهای خودش رفت! ...
بوی گندم می دهد --شانه هایت!سبب ساز تمام بی خوابی هایم،خشکسالی دست هایتاز نان انداخت مرا......
نه عکس هایت خاطره شد،نه حرف هایت!اما ،،،\بوی عِطرت\همیشه با من ست!...
\عشق\ ،،،کلامی ست، جاری در نگاه،، نه بر زبان! ...