متن مائده مهری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مائده مهری
نمی توانم بگویم چیزی اما...
من را با چشمانم معنا کنید،درک کنیدوبفهمید.
باخنده های ظاهری ام قضاوت نکنید...
نقابم را برداشته من را از درون بنگرید!
از روی گفته هایم چیزی را باور نکنید من عمریست که خود را بخشیده ام برای حال خوبتان...!
من عمریست که وانمود کرده ام...
ما را خیالی نبود که در رخ تو مست دیدار شویم...
تشنه وصال و پایبند این نفس های بی تکرار شویم...
مثلم را باید زنند نقش بر دیوار...
تا که همه بدانند مجالی نبود ما را تا بی مثال شویم...
شراب چشمانت شد آیینه تقدیر...
و ما را خبری نبود...
بامداد است و ذلیخا بی تاب یار...
سکوت است و دیده گان گرفتار یار...
چه شد که نشد ما را پیوند یار...
نماند از ما نشانی در خاطر یار...
یار کجا و ما می آییم به چه کار یار...
خوشا به حال آنکه هست در یاد یار...
خوشا به حال...
بسم الله الرحمن الرحیم
شراب چشمانت شدآیینه تقدیر؛وماراخبری نبود،که این چنین...گرهِ کورِشبِ زلفانت شویم...
بی انگیزه ام آنقدربی انگیزه که رویا بر دارخیالبافی ام رخنه کرده است...بی اراده ام آنقدربی اراده که گویی شیطان هرلحظه افساررابرگریبانم می فشارد...ودرآخربایدبگویم بی روحم آنقدربی روح که واقعیت و وهمیت هیچ قیاسی رابرایم تداعی نمی کند...
مائده مهری
به نقطه ای رسیدم که هرچی میشه
میگم:
خدایا هرطورخودت صلاح می دونی،فقط لطفاً اوضاعم از اینی که هست بدتر نشه:)
یارا،توراچه شودکه نبینی مارا...
مگرجزآن است،که توعاشقی...
پس ببر دگر ازاین دیار مارا...
زیادی عاشق بودن هم بیماری محسوب می شود...
زیادکه عاشق باشی ناخودآگاه حسودی میکنی...
پرتوقع و بهانه گیر می شوی...
دلخوشی های کوچک دیروزبحث های بزرگ امروزوافسوس فرداهامی شود...
زیادی که حضورش آرامت کند فراموش خواهی کرد که هرفردی انقضایی داردو هرآمدنی،رفتنی...
فراموش خواهی کرد که کسی قبل ازتو بوده...