سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
پارادوکس یعنی شب تا صبح خواب آمدنت را دیده باشماما صبح که از خواب بیدار میشوم جای خالی ات احساس شود...
کافیستصبح کهچشمانت را باز میکنیلبخندی بزنی جانمصبح که جای خودش را داردظهر و عصر و شب هم بخیر می شود......
پاییز دختری است دل شکستهبا موهای باز در بادکه به جستجوی عشقدر پیچ و خم و رنگ ها است......
همه میدانند برگ ها در پاییز میمیرندکوچه ها در پاییز میمیرندخیابان ها هم...میدانی پاییز فصل رفتن استاما شک ندارم با آمدنت برگ ها زنده خواهند شد،کوچه ها زیباتر خواهند شددلتنگی ها میمیرنداگر آمدن،آمدن تو باشد من شک ندارم پاییز،بهار خواهد شدوقتی که در برگ ریزان تو شکوفه ای میشوی بر قلب پاییز......