پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
قلمم راست بایست ...واژه ها گوش به فرمان قلم ...همگی نظم بگیرید مودب باشید ...صاحب شعر عزیزیست به نام پدر...روز پدر بر تمام پدر های مهربون مبارک...
وقتی به مهمون میگیم حالا کجا به این زودی؟خیلی لحظه های پر استرسیهچون تعارف الکی می تونه یه شام هم بندازه گردنتون...
صدا همون صدا بودصدای شاخهها و ریشهها بودبهار بهار چه اسم آشناییصدات میاد اما خودت کجاییوا بکنیم پنجرهها رو یا نهتازه کنیم خاطرهها رو یا نهبهار اومد لباس نو تنم کردتازهتر از فصل شکفتنم کردبهار اومد با یه بغل جوونهعیدو آورد از تو کوچه تو خونهحیاط ما یه غربیل باغچه ما یه گلدونخونه ما همیشه منتظر یه مهمون...
زمین مثل یه سیگاره که چند تا پک ازش موندهمسافر خونه ای تاریک پر از مهمون ناخونده...