تو ونوسِ برنزهای بودی 
با یه لبخندِ بیغش و ساده
پیِ ردِت رو ماسهها میگشت
این نهنگِ به ساحل افتاده
من دچارِ نگاهِ ایرانیت، 
مستِ عطرِ فرانسویت بودم
شمس بودی تو جلدِ یه پری و 
منِ دیوونه «مولویت» بودم
شکلِ آیدای شاملو مُرده، 
غمِ پشتِ نگات مُسری بود
بوفِ کوری...