شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ببخش بر چشممکمی از گرمای اقیانوسِ چشم هایتتا نجات یابدنهنگِ قرمزِ منجمدی...«آرمان پرناک»...
راه نجات، هیچ برایم نمانده است آن آشنا جزیره که دیدم ،نهنگ بودرضاحدادیان...
دو جهان به هم بافته دو رنگ عجیبدو دشمن هر دو شوخ و فشنگِ عجیبتو شهد زندگی را چشید دو لبتمن دادم یک بهشت را به زنگ عجیبمنی که در کنارم هزاران شب مست توشامی که می رقصی بر گرگ عجیبدوباره بر کوره چشمانت دود رفتدوباره بال شکستی با سنگِ عجیبدو خط از شعر جذاب بخوان با آواز برای خودکشی ی نهنگِ عجیبصدای عطرت از یک پنجره ای باز رفت همه از یادم با سرنگ عجیبتو اصلا یک سلاحی در دست شیطانچه تیرها رها کرد این تفنگ عجیب...
میدونی، نهنگا خیلی بدبختنهرچی گریه کنن دل دلبرشون واسشون نمیسوزهفکر میکنه آب دریاست رو صورتشون.اینه که یهو نهنگه دلش میپُکه میاد میشینه تو ساحل و میمیره.من میدونم.من خودم یه نهنگ مرده ام......
«تنهاترین نهنگ دنیا» به خاطر تفاوتش در تولید صدا و انتخاب مسیر مهاجرتش در اقیانوس، تنها بود. تنها آواز می خواند و تنها سفر می کرد و هیچ کس قادر نبود که سکوت سرشار از آواز او را بفهمد و برای تنهایی اش کاری کند.تنهایی، به خاطر تفاوت هاست، تفاوت هایی که گاه ملموس اند و گاه ناملموس. گاهی آن قدر ناملموس که تو از عمق جانت فریاد می زنی و حتی صدایت را کسی نمی شنود، کسی نمی فهمد همین لحظه چقدر محتاج همدردی هستی و چقدر دوست داری یک نفر از راه برسد و تو...
دیشب دردامو ریختم تو دریا نهنگا خودکشی کردن...
حالم را که میپرسد، خوب میشوم !اگر در حال سوختن در آتشی باشم، آتشم گلستان میشود! اگر در دل نهنگی باشم، نهنگ تفم میکند روی ساحل! اگر در حال بریدن سرم باشند، وحی میشود چاقو را زمین بگذارند و در آغوشم بکشند!حالم را که میپرسد پلاسکوی درونم تبدیل به پالادیوم میشود! خرابههای بمم تبدیل به چهلستون میشود! صدای نکرهام گوگوش میشود ...ذوق میشوم شوق میشوم، بچهی شاد سرکوچه میشوم، بنز میشوم، پنهلوپه کروز میشوم، عزیز میشوم ......
تو ونوسِ برنزهای بودی با یه لبخندِ بیغش و سادهپیِ ردِت رو ماسهها میگشتاین نهنگِ به ساحل افتادهمن دچارِ نگاهِ ایرانیت، مستِ عطرِ فرانسویت بودمشمس بودی تو جلدِ یه پری و منِ دیوونه «مولویت» بودمشکلِ آیدای شاملو مُرده، غمِ پشتِ نگات مُسری بودبوفِ کوری نخونده داشتی تو اون دو نیلوفرِ سیاه و کبودحل شدم تو چشات و حس کردماگه از من جداشی میمیرممثلِ یه ماهیِ جدا از آب، لاله و لادنِ جدا از همطعمِ لبهات خلاصهی ط...