پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
رسیدی، تا غروبی حس برانگیز،شبِ یلدای گیسو گسترش یافت! در آغوشم پریشان کرده ای زلف؛چه ناز ابریشمِ مو گسترش یافت!شاعر زهرا حکیمی بافقی، برشی از یک غزل، کتاب آوای احساس....
به حریمِ لبِ احساس رسد سینه ی ما؛آن زمانی که نگاهت دلِ ما را ببرد!روشن از مِهرِ وفا می کُند او، شام دل و،این انارِ دلِ ما، تا شبِ یلدا ببرد!زهرا حکیمی بافقی، کتاب آوای احساس....
شبِ یلدای زلفم، شانه کردی؛به چشمانم نگه، مستانه کردی؛زمانی که: دلت، لبریزِ من شد،انارِ دل، برایم، دانه کردی؛به لبهایم نهادی، مُهرِ لب را؛شرابِ بوسه را، پیمانه کردی؛زدی فال از کتابِ حافظ و باز،مرا از نو صدا جانانه کردی؛تمامِ حسّ قلبِ عاشقت را،به گردِ سینه ام، پروانه کردی؛مرا بوسیدی و بوسیدی از نو؛میانِ نبضِ قلبم، خانه کردی!شاعر: زهرا حکیمی بافقی(کتاب نوای احساس)🍇🍉🍎🍒🍓🍊🍅...
شبِ یلدای زلفت، شانه کردم؛به چشمانت نگه، مستانه کردم؛زمانی که: دلم لبریزِ «تو» شد،انارِ دل، برایت دانه کردم؛به لب هایت نهادم، مُهرِ لب را؛شرابِ بوسه را، پیمانه کردم؛زدم فال از کتابِ حافظ و باز،تو را از نو صدا جانانه کردم؛تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را،به گردِ سینه ات، پروانه کردم؛تو را بوسیدم و بوسیدم از نو؛میانِ نبضِ قلبت، خانه کردم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب نوای احساس....
درطولانی ترین شب سال آرزو می کنم زندگیت همیشه بهاری و دلت رنگ زمستان نبیند یلدایت مبارک...