شبِ یلدای زلفت، شانه کردم؛
به چشمانت نگه، مستانه کردم؛
زمانی که: دلم لبریزِ «تو» شد،
انارِ دل، برایت دانه کردم؛
به لب هایت نهادم، مُهرِ لب را؛
شرابِ بوسه را، پیمانه کردم؛
زدم فال از کتابِ حافظ و باز،
تو را از نو صدا جانانه کردم؛
تمامِ حسّ قلبِ عاشقم را،
به گردِ سینه ات، پروانه کردم؛
تو را بوسیدم و بوسیدم از نو؛
میانِ نبضِ قلبت، خانه کردم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب نوای احساس.
ZibaMatn.IR