زندگی خوب ست وقتی در تقلای تو باشم! دوست دارم بی هوا ، غرق تماشای تو باشم یک مسافر ، رهسپارِ جاده های انتظارت بی خیال هر خیالی ، مست و رسوای تو باشم قهوه ی تلخی بنوشم با شکر خند لبانت خوب می شد کافه ی دنج غزل های...
هنوز هم می توانم با یک چای تازه دم خانگی کنار همین پنجره تلخی ترا شیرین کنم هنوز هم میتوانم روی کسالت لحظه هایت رگ خواب ترا فقط با یک لبخند شعبده بازی کنم هنوز هم میتوانم جیب تمام سپیدارهای تشنه کوچه باغهای کودکی ترا پُُر از چشمه کنم وقتی...
تندیسی از چشمان زیبای تو خواهد شد ویرانه ام روزی اگر از نو بنا گردد ...