سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
عشق یعنیمقدم دانستن تلاش بر نتیجه....
عشق یعنی صد سالِ دیگمبهش حسی که داریتویِ دلت جوونهعشق یعنی همه بفهمنبرای اون چه کردیولی خودش ندونه…_برشی از ترانه...
عشق یعنی صبر کردنعشق یعنی تسلیم شدنعشق یعنی دستان باز بودنعشق یعنی هم دل بودنعشق یعنی رشد و تکاملعشق یعنی لطف و مهربانی پس به عشق پافشاری کن، تا بی نهایت و بگو عشق یک دیوانگی زیباست....
عشق یعنی: حسِ پنهان؛ گشته ایبی قراری هایِ قلبِ خسته ایعشق: یعنی لحظه های بی ریاباور خیسی چشمانی ، شفاعشق یعنی:مرگِ خودخواهی ومن آشتی، با خنده هایِ یاسمنعشق یعنی : بهترین ؛ احساسِ ماحل شدن، در موج و طوفانِ بلاعشق یعنی : مثلِ پروانه شدن سوختن ، با درد ؛ بیگانه شدنبادصبا...
عشق یعنی حسرت پنهان دل زندگی در گوشه ویران دل عشق یعنی سایه در یک خیال آرزوی سرکش و گاهی محال...
عشق یعنی..عشق یعنی.. عالمی دیوانگیمستی و صد بوسه بر چشمیمیان خواب های خانگی...
عشق یعنی خلوت عاشق به شب، جانماز نیمه بازعشق یعنی لحظه ی تکبیر روح، جسم خاکی غرق در احرام نورعشق یعنی اشک توبه در قنوت، خواندنش با نام غفارالذنوبعشق یعنی چشمها هم در رکوع، شرمگین از نام ستارالعیوعشق یعنی سر سجود و دل سجود، ذکر یارب یارب از عمق وجودعشق یعنی لحظه ی ناب دعا، التماس دیدن رخسار یار!...
عشق یعنی:.در میان این همه چشمان روشن کور باشی .. عفلتا :. در کوی چشمان شبش ناگهان بینا شوی.مریم جوڪار دلارام...
عشق یعنی:برق چشمان شبتبر گیس بلند تاریکی عشق یعنی :مرداد آغوشت در زمهریر بهمن و طلوع لبخندتقبل از سپیده روز عشق یعنی :آمده ای و ابر خاطره ام دیگر خیس باران نیستاین عشق را این دو بازوی حد وطن رادوست دارم. مریم جوکار دلارام...
عشق یعنی که به دیدار تو بیمار شومتو دوا باشی و من باز خریدار شومپلک بگشا سحرت خیر ، به بالین من آیعشق یعنی که به غمهای تو تیمار شومهر سحر چشم شما مبدا پرواز من استعشق یعنی به گلستان تو پر بار شومچهره ات یاد دلم افتد و با هر نفستعشق یعنی که من از مهر تو سرشار شوم...
باران !هر قطره ی از اشکهایت که بر روی شیشه ی غم هایم می چکد و سرخ میشود را می ستایم باران عشق یعنی در میان آشوبهاو غصه های زندگی تو آن کسی باش که آرامم می کندباران !نجوای عاشقانهدلم را بشنو و ز می و میکده عشاق گفتن صلاح نیست و ز همایون ،کوکب رخشان گفتن صلاح نیست و ز خرقه عاشق سینه چاک ،گفتن صلاح نیست حدیث عشق را به یاران گفتن صلاح نیست باران !نجوای دل شکسته ام را شنیدی!!!دردهاو دلتنگی هایم...
خۆشەویستی واتە تۆ موڵکی کەس نەبیت.◇عشق یعنی تو مال کسی نباشی. شعر: بیکس محمد قادر ترجمه: زانا کوردستانی...
چشم های عاشقت شد شاعر این مثنویحرف هایی دارم ای زیبا که باید بشنویخوب من! دلخواه من! ای اولین و آخرین!هیچ می دانی خدای من شدی روی زمین؟هیچ می دانی که عشقت شد دلیل بودنم؟قلب من هستی و با من زنده ای دور از تنم!زندگی دادی به من، هربار ممنونم هنوز...من خدا را هم به اعجاز تو مدیونم هنوز!مستم از عطر تن مثل گل یاست ببین!؛شعرهایم را معطر کرده احساست ببین!ناامید از عشق بودم مرگ در من زنده بودشعر در من بغض می شد غربتم را می ...
عشق یعنی.. تکیه بر دستان توبوسه ای بر آن لب و چشمان تو...
تعاریف زیادی از عشق وجود دارهولی ؛ واقعی ترینش اینه که :” اگه دوست داشته باشم برات صبوری میکنم “پذیرا می شوم مهر تو را از جانهم اکنون باز می گویم میان انجمن با تووفادار تو خواهم بود، در هر لحظه، در هر جا، برای زیستن با توتو هم با من چنان با مهر پیمان کن که من با تو!...
پائولو کوئلیو :عشق و سد مانند هم اند : اگر بگذاری ترک کوچکی ایجاد شود که فقط باریکه آبی از آن بگذرد ، اندک اندک تمام دیواره را فرو می ریزد و لحظه ای می رسد که در آن هیچکس دیگر نمی تواند جلو جریان آب را بگیرد !اگر دیوارها فرو بریزند ، عشق همه چیز را در اختیار می گیرد ؛ دیگر برایش مهم نیست که ممکن چیست و ناممکن چیست ، برایش مهم نیست که می توانیم یا نمی توانیم معشوقمان را در کنار خود داشته باشیم یا نه ، عشق یعنی اختیار از کف دادن ......
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی…شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید: چه آوردی ؟با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیداکردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.استاد گفت: عشق یعنی همین…!اشک باران...
در کنارت حضرت محبوب و جانان نیست، هست؟لحظه لحظه منتظر ماندن که آسان نیست، هست؟دل گرفتار کسی باشد که سهم دیگری ست هیچ فرقی بین آزادی و زندان نیست، هست؟تو کنار خاطراتش، او کنار یار خودحال تو با حال او هرگز که یکسان نیست، هست؟ گرچه فهمیدی دلت بازیچه بوده دست اومرد عاشق لحظه ای درگیر جبران نیست، هست؟چشم ابری قاصد غم های در دل خفته استظرف صبرت می شود لبریز، پنهان نیست، هست؟گرچه رفتن قسمتی از عاشقی کردن شده است ...
عشق یعنیتپش قلب من انگار به نبض سخنت...
عشق یعنییک نفر هستتو را می فهمد...
[Forwarded from خط خطی های شاعرانه]به قول بابام عشق آینه نیست که طرفت خندید تو هم بخندی، اخم کرد تو هم سگرمه هاتو بکشی توی هم...رابطه آینه نیست که خوب بود خوبی کنی، بد اگه بود تو بدتر بشی...عشق یعنی ایثار، یعنی فداکاری.عاشق که بشی باید یاد بگیری یه جایی اگه اون کوتاه اومد، یه جایی هم تو بایستی کوتاه بیای...دو تا من با هم نمیشن ما؛ یه وقتایی لازمه اگه اون من بود، تو بشی نیم من، جای دوری نمیره!...
حتی اگر از هم قهر و دلخور باشیم ؛بازم اگر یکیمون یچیزیش بشه، نفر دومی واسش جون میده !عشق یعنی همین رفیق....
بارناباس :عشق یعنیهرگز مجبور نشی کهبگی متاسفم!...
عشق یعنی زیباترین لبخند تو نصیب آینه ای است که چشمانِ من برایت فراهم می کند :)...
ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ ..ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼ ﻃﺮﺑﻨﺎﮎ ﭼﻤﻦﻋﺎﺷﻖ ﺭﻗﺺ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺩﺭﺑﺎﺩﻋﺎﺷﻖ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺎﺩ !ﺁﺭﯼﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ !ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﯾﺎﺭ !ﯾﺎﺑﻘﻮﻝ ﺧﻮﺍﺟﻪ،ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺑﻮﺱ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ !ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ ..ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ …ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ !ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ ......
عشق یعنی: حسِ پنهان؛ گشته ایبی قراری هایِ قلبِ خسته ایعشق: یعنی لحظه های بی ریاباور خیسی چشمانی ، شفاعشق یعنی:مرگِ خودخواهی ومن آشتی، با خنده هایِ یاسمنعشق یعنی : بهترین ؛ احساسِ ماحل شدن، در موج و طوفانِ بلاعشق یعنی : مثلِ پروانه شدن سوختن ، با درد ؛ بیگانه شدن...
عشق یعنی دل پریشان است و پیرعشق یعنی غصه خوردن سیر سیرعشق یعنی احتیاجِ یارِ غارعشق یعنی ضعف و سستی پیش یارعشق یعنی مست چشمانش شویعاشق و رسوای زُلفانَش شویعشق یعنی خون باشد در رَگَتعشق یعنی روح باشد در تَنَتعشق یعنی زندگی با او پر از معنا شودگر نباشد جسم لیلی سوی قبرستان شودعشق یعنی عاشق مجنون شوی!ارمغان بانو ✍🏻 ه. م...
عشق یعنی تو و آن لحظه ی بی روسری ات رقص گیسوی به هم ریخته و دلبری ات...
عشق یعنی که دلت تنگ کسی باشد و اوناگهان دست به گل، سرزده از دَر برسدارس آرامی...
عشق یعنی دوره گردی؛خانه میخواهی چکار ؟سر فدا باید کنی ، پس شانه میخواهی چکار؟ حکمِ طوفانی که باید غرقِ آغوشش شوی ... قایقی بهرِ نجات ، دیوانه میخواهی چکار ؟...
زندگی خوب ست وقتی در تقلای تو باشم!دوست دارم بی هوا ، غرق تماشای تو باشمیک مسافر ، رهسپارِ جاده های انتظارتبی خیال هر خیالی ، مست و رسوای تو باشمقهوه ی تلخی بنوشم با شکر خند لبانتخوب می شد کافه ی دنج غزل های تو باشمپشت مفهوم بلند عشق پنهان ، واژه واژهالتهاب رمز و رازِ هر معمای تو باشمرو کن از عاشق شدن سهمی اگر دارم بجز تبعشق یعنی آیه ای در شرح معنای تو باشممی نویسم بی بهانه تا بخوانی ، تا بمانیدوست دارم شاعر چشمان ...
عشقیعنیدر میان غصه های زندگییک نفرباشد که آرامت کند......
عشق یعنی دو مرغ دریاییبرفراز کشاکش امواجپرگشوده به شکل پروانهدر طوافی به قدمت خورشید...
عشق یعنی نفست بند یکی باشد و بس نگهت جز به یکی مات به هر جا نرود...
عشق یعنی جای نفرین با دعا یادش کنیخانه اش آباد دلداری که یارش را فروخت...
عشق یعنی؛ کوه اگر هستی، کمی هموار باشجنگلی هستی، کمی اَلوار باشهرچه هستی یار باشمحرم این سینه و غمخوار باش...
عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن...
احتیاج ربطی به عشق ندارد.عشق وفور نعمت است، فراوانی ست.عشق یعنی اینکه تو بقدری سرشار از شور زندگی هستی که نمیدانی با آن چه کنی بنابراین شروع به شریک شدن آن با دیگران میکنی.عشق یعنی اینکه بقدری ترانه در قلب تو جاریست که تو، ناخودآگاه آنها را میخوانی بدون توجه به اینکه شنونده ای حضور داشته باشد یا خیر.- اُشو- عشق ، رقص زندگی...
عشق یعنی ستایش ویژگی هایی از معشوق که نوید جبران ضعف ها و کمبودهای ما را می دهد ، عشق کاوشی است برای کامل شدن. آلن دوباتن سیر عشق...
عشق یعنی از تمامِ دنیا همین بودنِ تومرا بس است.....
عشق یعنی؛احضار موهبت های جاودان زندگی!اگر عشق ارزشمند بیابدت، هدایتت می کند....
عشق یعنی زندگی،یعنی جهان چشمان توستبهترین لبخندها.....در چهره ی خندان توستعشق یعنی خنده ی مستانه ات در هر قراربا همان ته مزه های بوسه ی پنهان توست عشق یعنی هر شبت، هی باز زیباتر شویبهترین توصیف من آن قالی کرمان توستعشق یعنی اعتیادم گشته چایی از شبیکه مسیر چشم هایم آن لب و فنجان توستعشق یعنی کعبه ی موعود قلب من توییبعد ازین هرچیز من، حتی دلم قربان توست......بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر...
عشق یعنی چشمان تو یعنی حسی که نگاهت به قلبم داد...
عشق یعنی توو تو یعنی همه دنیای من...
عشق یعنی... با تو نفس کشیدنرعنا ابراهیمی فرد (رعناابرا)...
و عشق یعنی غمی عمیق، اما بسیار عزیزآیا تو تا به حال، غمِ عزیز کسی بوده ای؟...
عشق یعنی نفستبندِ یکی باشد و بسجان و تن وصلبه پیوند یکی باشد و بسگر بپیچد به جهانقهقهه ای شور انگیزدل تو گیر به لبخندِیکی باشد و بس ..!!!فرزانه خزاعی...
عشق یعنیتو بخندی و من از داشتنتعطشم بیشتر از لحظه ی اول بشود...
عشق یعنی یک نفر از دور دور با نگاهی عاشق زارت کندلا بلای کوه غصه ناگهان مثل یوسف شاه بازارت کند...حجت اله حبیبی...