سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
شُست باران همه ی کوچه خیابان ها راپس چرا مانده غمت بر دل بارانی من؟!...
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی!به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی...
غمت غلیظ ترین کامستو نخ به نخ دهنم دودست ......
دلبرت هر قدر زیباترغمت هم بیشترپشت عاشق را همین آزارها تا می کند.......
هر روز دلم در غم تو زارتر استوز من دل بیرحم تو بیزارتر استبگذاشتیم غم تو نگذاشت مراحقا که غمت از تو وفادارتر است...
جانا سری به دوشم و دستی به دل گذارآخر غمت به دوش دل و جان کشیده ام...