پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
خیالم راحت است بر سرم کلاهی نیست که بردارن دو دستیسرم را چسبیده ام که بر باد نرود....
حرف تازه ای ندارم فقط زمستان در راه است.کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ، شاید یادت بیفتد جیبهایت را که وقتی دستهایم مهمانشان بودند !...
به پا افتادنفسصداگم شده بودچشم ها نمی دیدندنشان به آن نشانسرمان کلاه رفته بودحالا تو تا صبحروی دیواربنویس زندگی...