پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دل شوق وصال کوی دلبر میزد بر قامت خود عطر معطر میزدتا گنبد و گلدسته و تا صحن رضا پیوسته کبوترانه پرپر می زد سپیده اسدی...
☆رباعی☆دلبسته چنان کبوتران پر میزد بر قامتِ خود عطرِ معطر میزدتا گنبد و گلدسته،رضا بود رضابا شوق وصال حلقه بر در میزد سپیده اسدی باتخلص مهربان...
ضامن آهوترین غم های عالممیلاد امام رضا عطاق ایوانی طلانی می کند خورشید راصحن زیبایی هوائی می کند امید را نوری از گلدسته می پاشد بسمت آسمانمی دراند رشته رشته پرده تردید را رقص بال هر کبوتر پیش چشم زائرانمُهر الطاف و اجابت می زند تایید را می تراود نم نم اشکی به پلک دیدگانمی فشاند عطر و بوی آیه ی توحید را لرزش نقاره می افتد به قلب عاشقانمی دمد بانگ اذان گل نغمه جاوید را نوگلی روئیده...