پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
☆رباعی☆دلبسته چنان کبوتران پر میزد بر قامتِ خود عطرِ معطر میزدتا گنبد و گلدسته،رضا بود رضابا شوق وصال حلقه بر در میزد سپیده اسدی باتخلص مهربان...
موش میخ کوب همراه علف تازهدر چاه تاریکردپای کبوتر...
التماست نمی کنم هرگز گمان نکن که این واژه را در وادی آوازهای من خواهی شنید تنها می نویسم بیا بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر نگاه کن ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود ساعتی پیش این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم حال هم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی اما تو را به جان نفس های نرم کب...