تنهایی، سایهای سنگین بر قلب،
زمزمهای خاموش در سکوت شب.
در میان جمع، اما بیصدا،
در میان هیاهو، اما بیگانه.
هر نگاه، عبوری سرد،
هر کلام، پژواکی دور.
دل، آغوشی میخواهد که نیست،
صدایی که در سکوت گم شده.
تنهایی، باران بیپایان یک دل شکسته،
تنهایی، سکوتی که درد را...