متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
5/5 تو همون گیرداد مامانم اومد!
و با صحنه ای مواجه شد که زیور با سر و کله اناری بدون چادر رو زمین دراز کشیده و نصف چادرش رو من و بقیه اش تو حوض و دُم موهای بلند و بافته شده زیور هم افتاده بود رو صورت من! (البته...
4/5
من هول هولکی کاسه رو خالی کردم و شستم، اون موقع ها مُد بود کاسه نذری رو باید پُر تحویل میدادی خب مامانم نبود که پُرش کنه در نتیجه خودم دست بکار شدم از حیاط یکدونه گل محمدی بزرگ و خوشگل کندم و گذاشتم تو کاسه، زیور داشت زیرزیرکی...
3/5 اینم براتون بگم دختر ننه هاجر از عمد چون می دونست مامانم خونه نیست و من تنهام اومده بود تا به بهانه آش خودی نشون بده خلاصه نذر یا نظر کدوم داشت نمیدونم
بین خودمون بمونه منم یک کوچلو ازش خوشم میومد
یهو با اون صدای ناز و لرزانش...
2/5
یهو یک چیزی شبیه کرم خاکی روی آستینش برام جلب توجه کرد که بعد فهمیدم یک از رشته های آش بوده که موقع پختن لابد چسبیده به آستینش و اونم طبق معمول یادش رفته تمیز کنه خیلی دختر شلخته ای بود از موهای نامرتبش که از لای روسری زده...
پنج شنبه بعدازظهر بود یهو صدای در اومد تق تق یکجوری ناآشنا در می زد چرا دوتا تق چرا سه تا نه؟
رفتم در باز کردم دختر همسایه بود یا بقول مامانم دختر همساده! همون دختر ننه هاجر دیگه، راستش ننه هاجر تو کال گیلاسی خیلی معروفه تا یادم نرفته...
هیچ معلوم هست کجایی!؟
تا پیام خوندم دلم هُری ریخت! یعنی کی میتونه باشه؟ یعنی برای یک نفر انقدر مهم شدم که میخاد بدونه من کجام!
هنوز ذوقم تکمیل نشده بود که پیام دوم آومد (ببخشید اشتباهی فرستادم!)
جواب دادم میشه بازم گاهی از این اشتباهات بکنید هیچی نگفت
اصلا...
کجای تنها یه کلمه نیست یعنی: دلم تنگت شده، میخام کنارت باشم برام مهمه بدونم کجای و در چه حالی و خیلی چیزای دیگه...
وای اگر کجای رو کمی کِشدار بنویسه و با اون ی آخر حسابی دلتون رو آب کنه! (کجایییی؟؟؟) و اگه با تحکم و نگرانی چند علامت...
هیچ معلوم هست کجایی!؟
تا پیام خوندم دلم هُری ریخت! یعنی کی میتونه باشه؟ یعنی برای یک نفر انقدر مهم شدم که میخاد بدونه من کجام!!
هنوز ذوقم تکمیل نشده بود که پیام دوم آومد (ببخشید اشتباهی فرستادم!)
جواب دادم میشه بازم گاهی از این اشتباهات بکنید...! هیچی نگفت!
اصلا...
فرهاد کجای که ببینی همه عاشق شده اند
همه گویند که عاشق چو شقایق شده اند
فرهاد همه مدعیان حلقه بدست آویزند
حلقه ها مظهر عشقی که جنون آمیزند
عشق با حلقه که آمد به همان حلقه برون آید زود
یا که تعویض شود حلقه و عشق دگری آید زود...
بغض ها چاره ندارند، گلوگیر شدند
اشک ها تاب ندارند، سرازیر شدند
جاده هایی که پُر از شوق رسیدن بودند
در پس حادثه ها سخت نفسگیر شدند
گرگ ها سیطره دارند به جنگل، وقتی
شیرها زخمی و درمانده به زنجیر شدند
حق پرواز ندارند کبوترهایی
که اسیر قفس کینه و...
هرچه کنی زیر و زبر، بر پا زنی یا که به سر
این را ببین آن را نگر، بردم دلت با یک نظر!
زخم زبانم میزنی؟ گویی که بار آخر ست
اما خودم گویم تو را، بار دگر بار دگر!
ارس آرامی
گاه باید از جماعت دور بود
گاه باید اندکی مغرور بود
گاه باید نامه ها را پاره کرد
گاه باید خویش را آواره کرد
گاه باید با خدا دعوا گرفت
گاه باید شانه را بالا گرفت
گاه باید با صدا بیگانه بود
گاه باید دشمن پروانه بود
گاه باید شمع...
باشد به یک سر و دو بالین خواهیم خفت، ولی
شب بخیر چند واژه داشت که دریغش کردی؟
ارس آرامی
مرا پای فرارم هست اگر دل پا به پا آید
ولی افسوس مهر یار در پای دل افتاده است
ارس آرامی