چهارشنبه , ۷ آذر ۱۴۰۳
رفیق جونم تولدت مبارک...
خودم یه تنه فدات می شم...
از کنارت می روم!مرگ دلم یعنی همین... عاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود ....
توفرق داری با همه دنیامنِ عاشق این حسِ تبعیضم......
ایران زخم دیده ی غمگین، کمی بخنددف می زنم برای تو، با من دمی بخند...
روسفیدی باتو راهرگز نخواهمک س ا م ➡️...
متنفرم از غروب جمعه ای کهتو را از من گرفتمادرم...
مادرمجمعه یعنی شمارشجمعه های هفته ای که ...باز بی تو گذشت...
من شب را میان موهایِ تو لمس میکنم ️️️...
در آغوش بادجنگل گیسوانمبوسه باران می شود...
آسمان ستاره چینگیسوان سیاهت...
اسیرِ چشمانِتو بودنزیباترینحالِ ممکن است...
خورشیدمطلوع که میکنی سایه ای میشومدرکنارت...
تو صدایم میکنی ومن پر می شوم از عطر بهارنارنج...
بیا که بی تو جانم یک دنیا کم دارد...
تُ که میگفتی دیوانه ی چشمانِ منی این چه چشمیست که حریف رفتن تُ نشد!؟...
سرم بر سینۀ یار استاز عالم چه می خواهم ...؟...
جز به آغوشِ تو آرامگهی نیست مرا...️️️...
Im not ok without you..من بدون تو خوب نیستم.....
دلم از کسی بگیرد پاکش میکنم گاه اشتباهش را گاه خودش را...
.هُرمِ آغوشتبرای عشق من امنیت است ...!!! ️️️...
هر لحظه من آغوش پر بوس تو️ را می خواهم...شرمنده که کودک درونم بغلی ست......
هر سپیدهزیباترین تکراری دنیاستگشودنِ چشمانت...
هر صبحدوست داشتنتمیشود زیباترینشعر لب هایم...
سنجاق میکنم بوسه هایم رابه لبخند چشمانت...
گرهِ کور لبهایمانبوسهِ...
ساز قلبم روی نت چشمانتکو ک است...
شب آرزوهاستآرزو کردم تو را امشب برای هرشبم...
شب آرزوهاستاز خدا میخوام امشب آرزوی کسی باشیدکه آرزویش را دارید......
شب ارزوهاست وارزوی من تویی ڪ توهمه ی ارزوی منے دورت بگردم...
پیچیده استدوست داشتنت میان این همه سادگی من...
تو باشی من خوبمحتی سایه ات مرا بهرقص می کشاند...
سالهابه شبهایمبدهکاری.!بوسه...
در جادهی خیال!عبور ِتو؛ بی مجوزقانونیست......
اکنون جهانمفردای فرداهاروز و شبدر تو و عشقتخلاصه گشته است....
من رها گشته در خودادغام گشته درتواز من تا توراه گریز نمانده است....
سیب در دستانتچیده!بوییده!تاوان طرد شدنم را چشیدهام....
تو حصار بغلتزندگی به کاممه...
این روزها میگذره ولی یادمون میمونهکی از جونش گذشت کی از جیبش گذشت......
دور سرت بگردمکه شدی اولین و آخرینفکر هر روزم......
تنها مسکنی که روم اثر داره مُسکن من خندهاته عشق جانم...
هیچ چیز در جهانبه خوبیبوی کسی که دوستش دارینیست......
به جز دستات ،هیچ چیز ارزش سختگرفتن رو نداره......
همانندموجبه آغوش میکشانم؛ساحل تنهایی را......
من هر صبحچشمانم را در دریایپُرتلاطمِ خاطراتت؛غُسل میدهم!...
من به قربان خدا چون که مرا غمگین دیدبهر خوشحالی من در دلم انداخت تو را...
آغوش تو آرام کند موج دلم را...
با توخوشبختترین عاشق تاریخ منمای که آغوش پُر از زندگیات شد وطنم...
هیچ وقتهیچکس را به اندازه تودوست نداشتم و نخواهم داشت دلبر جان......
گاهی چقدر دلتبرای یک خیال راحتتنگ می شود......