سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
تو نباشی با کسی رازی ندارمبرای شعر گفتن آغازی ندارمشبیه تک درخت بید مجنونحصاری بسته ام سازی ندارم...
پرواز نمی خواهم، از بس که قفس زیباستمن مشتری حبست، این حصر حصاری چند؟...
حلقه ی دور انگشت کافی نیست...حصار باید دور قلب باشد...!نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
حصاری از توتمام قلبم را فراگرفته!مبادا برویکه راه برای هجوم غمها باز شود؛آنگاه از من،قلبی میماند پر ازخرده شیشه های تنهایی... ....
بیدار شدن در عطر موهایت و حصار آغوشتتنها صحنه ایست که قدرت بخیر کردن صبح را دارد...!!!...
تو حصار بغلتزندگی به کاممه...
درد من حصار برکه نیست!درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است!!...
و آغوش تو بودکه ثابت کرد گاهی در حصار دستان کسی بودن میتواند اوج آزادی باشد️️️...
صدایت میزنمگوش بده ، قلبم صدایت میزندشب گِرداگِردَم حصار کشیده استو من به تو نگاه میکنماز پنجرههای دلم به ستارههایت نگاه میکنمچرا که هر ستاره آفتابیستمن آفتاب را باور دارممن دریا را باور دارمو چشمهای تو سرچشمهی دریاهاست...
بیدآر شُدندر عطر موهایَت و حِصار آغوشَتتنها صحنه ایست که قُدرت بِخیر کَردنصُبح رآ دارد *-*...