متن سپیده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سپیده
تو هیچ وقت نبودی؛
حتّی در دلِ آن شب ها،
که تا قلبِ سپیده،
به مِهرِ دیدارت،
ستاره شمردم!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب ترنّم احساس)
مانندِ سپیده پاک و زیبا شده ای💛
پر شور ترین حرفِ لبِ ما شده ای💜
خورشیدِ من از چشم تو بیرون آید🌝
فانوسِ من و دیده ی دریا شده ای🌬
هر شب
کنار خیالت می نشینم
اما نه شانه ای برای تکیه می بینم
و نه دستی برای نوازش
چاره ای نیست
جز آنکه همراه با خیالی واهی
از شب عبور کنم
تا در سپیده ای دیگر
به دنبال آرزوهای
گمشده ام باشم
مجید رفیع زاد
شب هایم را
به صبح پیوند می زنم
و در انتظار سپیده ای روشن
چشم به راهی می دوزم
که خبر از آمدن تو می دهد
به انتظارت می مانم
حتی شده تا صبح با ماه سخن می گویم
بیا که وجود سرد من
محتاج آفتاب نگاه توست
مجید رفیع...
من از سکوت فاصله می ترسم
از صدای بوق ممتد تلفن
از سپیده ی صبح انتظار
و بغضی که هر غروب
نفس را بند می آورد
می ترسم دیگر نباشی
شب ها خاطراتمان را
برای ماه تعریف کنم
مجید رفیع زاد
سپیده دم
دم سپیده گرم
که با آمدنش بیدارم کرد
و برای خورشید
چای و صبحانه براه کرد
و گفت
حق من نیست
و رفت
من نمیدانستم
که چرا سپیده عمرش کوتاست...
دوباره شب شد و چشمم بر آسمان افتاد
شبی نبوده که بی غم سحر شود ای داد
شب، آستان نیاز من و غریبی هاست
همیشه مانده در این شب به سینه ام فریاد
مرا که بی کسم اما در این غریبی ها
همیشه لغزشِ اشکی نوازشم می داد
پرندهٔ قفسم...