سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
و قهوه هایی که سر شب دم میشدند تا مرا تا صبح برای حرف زدن هایت بیدار نگه دارند تبدیل شده اند به مسکن ها و قرص های خواب آور... برای فرار از آنچه به جا گذاشته ای!نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده...
تنها مسکنی که روم اثر داره مُسکن من خندهاته عشق جانم...
بی شعوریاگر درد داشت،بازم یه عده مسکن میخوردن و به کارشون ادامه میدادن...
لبخند تو مسکن تمام دردهای کشف شده ی عالم است برایم......
آغوش تو....علم را زیر سوال می برد....!آنقدر آرامم می ڪند....ڪه هیچ مسڪنی....جایش را نمی گیرد.️️️...
ترتیب مسکن ها:+ کدئین..+مرفین..+ تو...
اغوشت...علم رازیرسوال می برد...انقدرارومم می کندکه هیچ مسکنی جایش را نمیگیرد..!...
دلم قرص استوقتی مسکنم تویی......