شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
توپ تر از همیشهبرگشته اممحکم تر سیلی بزن آقای گذشته!من اشتباهی نکرده ام!خوشحالم که شکستمشیشه ی باورت را...«آرمان پرناک»...
من مدیونِ دلمم!خیلی زیاد...و بعضی وقتا به رفیقام که شاید یه ذره از من جوون ترن یا هم سنِ منن یا شاید سنشون از من بیشتره میگم:تورو خدا مدیونِ دلتون نشینمن همیشه می ترسیدم از نه شنیدنبه خاطرِ همین ،مدیون دلم شدمخیلی زیاد...و ازش عذرخواهی کردمدیگه هم کاریش نمیشه کردآره،من مدیونِ دلم شدمخودمو نگه داشتم،اشتباه کردمخودمون رو نباید نگه داریمتهش اینه که نه میشنویم...
یه زندگی فرصت داریم برای اشتباه و تجربه کردن نگران نباش و دوباره شروع کن یلدا حقوردی...
نمیدانم این قضیه باید ناراحتم کند یا خوشحال؟اینکه همیشه نگاه من به مسائل اطرافم فراتر از چیزی بود که سنم ایجاد میکرد همراه با تمام شور و اشتیاقی که در من جوانه میزد در جدالی نابرابر ریشه منطقم سبزتر و سبز تر میشد، همچون سایه ای در برابر احساساتم مقاومت میکرد.اما حال سوز ترس تمام وجودم را در برگرفته؛ترس اشتباه نکردن، ترس ریسک نکردن ،ترس طی نکردن اشتباهی یک مسیر!شاید بزرگ ترین اشتباهی که من دچارش شده باشم؛این باشد که هرگز اجازه اشتباه کردن را ...
مشکلاتش را..از خود پنهان می کند..چه اشتباهی......
اشتباهات تجربه می شوند، ولی حتما از آن درس نمی گیری! پشیمان نمی شوی، اصرار بر تکرار آن داری...می دانی که باز همراه بغضت خواهی شکست! دیگر توجیهی برایش نداری......
من وفادارترین آدم ها رو دیدم که خیانت کردن،باهوش ترین افراد رو دیدم که فریب خوردن،صادق ترین آدم ها رو دیدم که دروغ گفتن،مهربون ترین آدم ها رو دیدم که دل شکستن،قوی ترین آدم ها رو دیدم که کم آوردن،بالغ ترین افراد رو دیدم که بچه گانه رفتار کردنو از همه ی این ها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره!همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچکس بعید نیست.به خاطر همین هم،بخشیدن خودم و دیگران رو یاد گرفتم. تو هم یادبگیر....
انعکاس عسلی چشمانت، در قعرنگاهم آغاز مبتلا شدن بود بهدل باختنی غلط و به گناهعاشقی و حال من دچارم بهتکرار مکرر این اشتباه . . . :) !- ریحانه کهنوجی...
دلت را بتکان!اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین،بگذار همانجا بمانند!فقط از لابلای اشتباه هایتیک تجربه را بیرون بکش... قاب کن...و بزن به دیوار دلت!اشتباه کردن اشتباه نیست،در اشتباه ماندن اشتباه است!...
فرزندان نداشته ی عزیزتر از داشته هایم!شاه کلیدِ شعور در زندگی این است که یک جایی، در یک اتفاقی، در یک بحث یا ذوق یا نقد، خودتان را به نزدیکترین آینه ی دوروبرتان برسانید، زل بزنید در چشم های خودتان و بگویید "من اشتباه کردم"! بعد یک چَک بخوابانید زیر گوشِ خودتان و اشکِ خودتان را در بیاورید، بعد قربان صدقه ی خودتان بروید و بگویید فدای سرت، همین که فهمیدی اشتباه آمدی این قسمت از راه را، این قسمت از قضاوت هایت را، این قسمت از حرف زدن هایت ...
گم شدهسپید گم شده است و سیاه گم شده استپیاده باز به دنبال شاه گم شده استمسیرِ رفته، از آغاز رو به بن بست استدروغ گفته اگر گفته راه گم شده استمسافری که در آن ایست گاه منتظر استمسافری که در این ایست گاه گم شده استهوای ماهیی دلتنگ را نداشت کسیشبی که از وسطِ برکه ماه گم شده استجهان که در پی یک اشتباه پیدا شدچه غم که در پی یک اشتباه گم شده است...برای امتِ بی چاره اش چه خواهد گفتپیمبری که در اعماقِ چاه گم شده اس...
اشتباه می کنند بعضی هاکه اشتباه نمی کنند!باید راه افتاد،مثل رودها که بعضی به دریا می رسندبعضی هم به دریا نمی رسند.رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!...
اشتباهات آدمی وقتی روی زمین افتاد، بگذار همان جا بمانند.فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش و سرلوحه ی مسیرت قرار بده. غصه هایت که تماماً ریخت تو هم همه را فراموش کن. دلت را بتکان از آن ها... دلت را محکم تر اگر بتکانی تمام کینه هایت هم می ریزد و تمام آن غم های بزرگ و همه حسرت ها و آرزوهایت. و باز هم محکم تر از قبل بتکان. بگذار هر چه ناخالصی و سیاهی ست یک باره بریزد. حالا آرام تر، آرام تر از قبل بتکان تا مبادا خاطره هایت بیفت...
امروز داشتم به اشتباهاتی که تو زندگی خودم و در حق خودم انجام دادم فکر می کردم...اشتباهات کوچولویی که باعث شدند درس بگیرم..خوش بگذرونم...خطر کنم...بزرگتر بشم و دنیا رو یک جور دیگه بشناسم ..راستش بعضی اشتباهات آدمیزاد مثل خوردن یک کیک خامه ای بزرگ بعد از یک شام سنگین هست...همونقدر خوشمزه و همونقدر غیر قابل چشم پوشی و بدون هیچ عاقبت خطرناکی جز حس گناه...شبیه خرید کردنهای هول هولکی شب عید....یک گروه از اشتباهات هم مثل رعد و برق هستن با تصمیمات سریع و...
اتفاق پشت اتفاق!اشتباه پشت اشتباه!من پریدم پرواز کردم با این که داشتم ترس از ارتفاع!...
خسته نشدی از تکرار تکرار ها ؟از مرور هر روز خاطرات ؟از بی حواسی و ریختن چای در بشقاب ؟تا کی میخواهی در گذشته سیر کنی ؟یک بار برای همیشهشجاعانه مقابل گذشته بایست از دل اشتباهات تجربه را بیرون بکش و پلهٔ راهت کن ...با بوسه ای اشتباه را بدرقه کن تا فراموشی ...و حال آزادانه به سوی آینده پرواز کن ..♡...
بزرگ ترین اشتباه در زندگی،شخم زدن گذشته کسی ست که دوستش داری!تمام گذشته اش را وجب به وجب می گردی تا اشتباهی پیدا کنی، آن وقت درگیر روزهایی می شوی که تمام شده ولی مرور دوباره شان می تواند احساسات عمیقی که وجود دارد را تمام کند،حست خواسته یا ناخواسته تغییر می کند دیگر نمی توانی مثل قبل باشی چون مدام در ذهنت اتفاقات گذشته اش را مرور می کنی.قاضی می شوی و قضاوت می کنی بدون آنکه از چیزی خبر داشته باشی،رفتارت عوض می شود.با کوچک ترین مشکلی اشتباهات گذشته...
تکنولوژی جعل کنندهٔ ارتباط است، ما را وا می دارد که باور کنیم "ارتباط" داریم ولی نداریم، یا دستِ کم، به شکلی که نیاز داریم، نداریم. "در تبادل بودن" را با احساس مرتبط بودن اشتباه می گیریم....
هیچ چیز غیر قابل تحمل تر از این نیست که مجبور باشی پیش خودت به اشتباهات خود اعتراف کنی....
اعتماد؛ اشتباهِ همه ی ماست...♥️🦄...
هر کسی سزاوار فرصتی دیگر است، اما نه برای همان اشتباه!...
مثلِ بیناییکه به عمد، چشم اش را تار می کندغیرِ عاشق،کیستاشتباه اش را تکرار کند؟حادیسام درویشی...
یه رابطه نمیشهبدون عشق پیش برهچش روی هم بذاریمجَوونیمون میگذرهوقتی که دور از هم وجداتو دو اتاقیمبهتره از همدیگهتوافقی جداشیماز ترس حرف مردمداریم ادامه میدیمقلبم گرفته چراازهم جدا نمی شیمازدواج من و تواز اوّل اشتباه بودمن اجازه نمیدمدو زندگی شِه نابودمن میدونم قلب تویه جای دیگه گیرهعشقی تو قلبی باشهبه سادگی نمیرهمن نمی خوام زنم روببینم با چشم خیساز تو جدا می شم کهبری پِیِ زندگیتشاید اگه دورۂآشْنایی...
اغلب این تصویر اشتباه در ما پدید می آید کهاگر کسی ما را دوست داشته باشددیگر هیچ چیز در این دنیا نمی تواند ما را بترساند.اما آدمی که شروع کرده چیز باارزشی در دنیا داشته باشد،باید بیش از هر زمانی بترسد.دنیا در گرفتن چیزهای با ارزش، تبحر خاصی دارد....
یاد بگیر خیاط باشی!الگوی زندگی ات راخودت به تنهایی رقم بزنی.هرگاه دلت شکست،تکه هایش را به یکدیگر وصله کنیو با نخ و سوزن بخشش؛کوکش بزنی!اگر جایی اشتباهی کردی،از اشتباهاتت درز بگیری؛یا گشادش کنی.یاد بگیر در زندگی همیشه خیاط باشی!خودت ببری،خودت بدوزی،و خودت به تن بزنی!در این دنیا؛خیلی ها می خواهند به جای تو تصمیم بگیرند....
من همیشه اعتقاد دارم زندگی واقعا هیچ چیز بزرگی نداره...و پر از چیزهای خوب و بدِ کوچیکه...!این ما هستیم که با انتخاب های درست یا غلط، به این چیزهای کوچیک ارزش میدیم...!مثلِ دغدغه های زندگی...مثلِ جایگاه آدم ها...حد و حدودشون...!این ما هستیم که خیلی چیز هارو دور از حدِ انتظار، بزرگ تصور میکنیم...و این خیلی وقت ها باعثِ توهمِ اطرافیانمون و آدم ها میشه...!درست فکر کنید تا به آدم ها و مشکلات جایگاه اشتباهی ندید!بذارید زمان به مرور ثا...
همه کسب و کارها دچار اشتباه می شوند. مهم اینست که از اشتباهات بزرگ پرهیز کنی....
اشتباه من این بودکه همیشه برای سفت نگه داشتن رابطم با اونایی که دوسشون دارم،به اندازه دوطرف تلاش کردمولی آخر خودم زیر بار اینهمه سفتو سخت بودن شکستم ....
این خود شمایید که اجازه یِ خیانت میدهید....شمایید که به اسمِ علاقه هزاران بار از گناه و خطا و اشتباهش میگذریدکه بارها و بارها فرصتِ جبران میدهید وقتی میدانید جز تکرارِ هزار باره یِ گناهش چیزی عایدِ رابطه اتان نمیشود....نه نه اشتباه نکنیدنمیگویم آدم ها را با یک اشتباه دور بیاندازیدنهاما کمی دیرتر ببخشید، کمی دیرتر آغوشِ گذشت به رویش باز کنید تا بفهمد هر اشتباهی تاوانی دارد و هر خطایی، مجازاتی....خیلی هم آسان که ببخشید و بگذریدمی بی...
اگه می خواهیم حال خوبی داشته باشیمباید به خودمان بگوییمانتخاب با توستمی خواهی با رنج و اندوه و نگرانیاضطراب بگذرد...؟یا اینکه می خواهی با لبخند و نشاطو وقت گذراندن و سرگرمی به کارهای خوب بگذردتمام گرفتاری های ما انسان هادر یک انتخاب اشتباهخلاصه می شودانتخاب ها اگر عاقلانه انتخاب نشوندصدمه اش هزار برابر آن است...
هر دو اشتباه کردیم،من در عاشقِ تو شدنتو در دوست نداشتنِ من!...
سر یک دو راهی پُرشَکاشتباه پیچیدمجاده زیبا بوددریا بود و درختابر ...باران ...همه خندانمثل زیبایی تابستانآنچه میدیدمرویا بودمن چه میدانستمانتهایش اشک استو بیابانی سرد ...من چه میدانستماز غم و تلخیِ دردمن به انتهای اشتباه خود رسیده اممن به انتهای " خود " رسیده اممن در آنجا که شما چپ رفتیداشتباه کردم و راست پیچیدم ......
من سال ها آموزگار بوده ام مهربان و ساده دل با کودکان و توقع دارم با من مهربان باشیوقتی خوب یاد نمی گیرم،وقتی در باران می آیمو به اشتباه زنگِ خانه ات را می زنم...
حتما اشتباهی رخ دادهشهریور مال پاییز استاسفند بوی بهار می دهد وپول برق خرداد از تابستان بیشتروتوزمین برای تو کوچک است !...
بعضی ها خیال می کننددوست داشتن ساده استخیال می کنندباید همه چیز خوب باشدتا بتوانند کسی را عاشقانه دوست داشته باشنداما من می گویمدوست داشتن درست از زمانی شروع می شودکه بی حوصله می شودکه بهانه می گیردکه یادش می رود بگوید دلتنگ استیادش می رودبا شیطنت بگویددوستت دارم ...اگر در روزهایِ ابری و طوفانیدوستش داشتیشاهکار کرده ای!ما عادت کرده ایم همه چیز راحاضر و آماده بخواهیمهمه چیز آنطور که می خواهیم پیش برودو ا...
نمیدانم شاید اشتباه از من بودشاید نباید حرف دلم را می گفتمآخر من از کجا می دانستم که آدم ها جنبه ی "دوستت دارم" را ندارند؟!...
اتفاقی دیدمت!رنگ لباست هنوز رنگهای مورد علاقه ام بود،سخت نگیر جانم! آنطور که دلت میخواهد زندگی کن...من دیگر حتی آن لباسها را با این رنگها دوست ندارم!می توانستم از آئینه ی جلوی ماشین رفتنت را تماشا کنم، اما...نه شاد بودم از دیدنت ، نه غمگین!لحظه ای به فکر فرو رفتماشتباه نکن به خودم فکر می کردم...به اینکه از کِی آدمِ دیگری شده ام!!!راستی! کتونی هایت را خیلی دوست داشتم با همان مارک همیشگی......
اشتباه است که تصور کنیم آدم های بسیار ثروتمند همیشه خوشحال هستند....
قهرمان واقعی همیشه به اشتباه قهرمان شده است؛ او رویای این را دارد که مثل هر کس دیگری، بزدلی راستگو باشد....
کسی که مطمئن است حق با اوست، به احتمال قریب به یقین در اشتباه است....
این اشتباه است که فکر کنی وقتی مدرسه ات تمام شد دیگر نیاز به یادگیری هیچ چیز جدیدی نداری....
این اشتباهی بزرگ است که پیش از جمع آوری شواهد، نظریه پردازی کنی....
نباید آنقدر به خاطر میهن پرستی کور شوی که نتوانی واقعیت را قبول کنی. اشتباه، اشتباه است؛ مهم نیست چه کسی آن را انجام می دهد یا بیان می کند....
رفتن هم حرف عجیبی استشبیه اشتباه آمدنگفت بر می گردمو رفتو همه پل های پشت سرش را ویران کردهمه می دانستند دیگر باز نمی گردداما بازگشتبی هیچ پلی در راهاو مسیر مخفی یادها را می دانست ....
هر کسی اشتباهاتی می کند؛ زندگی همین است. ولی عاشق بودن هیچ وقت اشتباه نیست....
دخترکم برگرد، حتی اگر هزارسال است که رفته ای، برگرد به آغوشم، حتی اگر ده ها هزار بار اشتباه کردی... تو تکه ای از جان منی و من در قبال جان کوچکم مسئولم.لعنت به من اگر با تو آنقدر بد تا کنم که از بی مهری ام به دست های سرد غریبه ای پناه ببری... برگرد دخترکم، اگر به دنبال نور رفتی و به سیاهی رسیدی، اگر به دنبال عشق رفتی و به داس های خون آلوده رسیدی، برگرد، من با تمام عشقی که به تو دارم برای چشم های معصوم تو، نور می سازم...برگرد دخترم که هوای بیرو...
ولنتاین فقط یک فرصت استبرای گفتن دوستت دارمی که در گلویتان بغض شده استفاصله گرفتن از کسی که با او خاطرات خوب دارید اشتباهستاین فرصت را از دست ندهیدو به او بگویید ....دوستت دارم...
شما نمی توانید کار کودک را تنظیم کنید. شما نمی توانید برده داری را تنظیم کنید بعضی چیزها اشتباه است.مایکل مور...
بزرگترین اشتباهی که ما می کنیم اینست که همواره در ترس هستیم که شاید یک اشتباه مرتکب شویم....
تجربه به ما کمک می کند که با اطمینان خاطر اقدام به اشتباه کنیم....