از خداوند تو را خواسته ام با این حال من سپردم به خودش هرچه خدا می خواهد
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود مَست ترت خواهد کرد
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده ست که اگر کهنه شود ، مست ترت خواهد کرد
جگرم سوخت ولی باز دعایت کردم منتی نیست که این خاصیت اسپند است!
عشق یک شیشه انگور کنار افتاده است که اگر کهنه شود مست ترت خواهد کرد
قایق قسمت اگر دور کند از تو مرا رود را سمت تو برعکس شنا خواهم کرد
فرعون به گل مانده ی افسانه ی نیلم هر بار که شود گوشه ی چشمان تو مرطوب تا اینکه بفهمیم که از ماست که بر ماست هیزم شکن دهر تبر ساخته از چوب از دست دلم شاکیم ای عشق تو داور من تن به مدارا بدهم یا که به سرکوب...
روی این قفل نوشتند / دعا می خواهد من سپردم به خودش/ هرچه خدا می خواهد
رفتنت اول طوفان نفس تنگی هاست بنشین شهر دلش باز هوا می خواهد
دلگیرم و دلتنگم و دل سرد و دل آشوب فرمانده ی شرمنده ی یک لشگر مغلوب