بیهوده نگردید به تکرار در این شهر او طرز نگاهش، بخدا شعبه ندارد...
تخمین زده ام بعد تو با این غم سنگین فوقش دو سه ساعت،دوسه شب زنده بمانم..
چنان غرق مرکب کرده ای چشم سیاهت را... دل هر خوشنویسی، مشق نستعلیق می خواهد...
بی تو شهریورِ من نسخه ای از پاییز است سی و یک روز قرار است که ابری باشم...
باید به استقبال مردن رفت وقتی پاییز باشد ... مهر باشد ... جمعه باشد ...
حرفی نداشتم بزنم ،خواستم فقط خاطرنشان کنم که تو در خاطری هنوز
چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد
گفتند که عاشق شدنت فرض محالی ست من آدم رد کردن این فرض محالم
تخمین زده ام بعدِ تو با این غم سنگین فوقش دو سه ساعت ، دو سه شب زنده بمانم
بی تو شهریور من نسخه ای از پاییز است سی و یک روز قرار است که ابری باشم...