سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
اوریانا فالاچی:آدم بودن عبارت قشنگیهچون فرقى بین زن و مرد نمیذارهقلب و مغز آدمها جنسیت نداره....
اوریانا فالاچی :زخم ها خوب میشن و جاشون کم کم از بین میرهولی یه زنگ تلفن واسه برگردوندن تمام دردها بسه..!...
اوریانا فالاچی:عذاب آورترین لحظه برای یک محکوم، موقعی است که از زندان آزاد شود و از خودش بپرسد چطور آن جهنم را تحمل کردم؟...
اوریانا فالاچی :جلو برم یا عقب ؟ اگه برگردم عقب وضعیت بدتره ، چون دوباره باید از راهِ پر از چاله چوله ای که اومدم برگردم ، ولی اگه جلو برم لااقل این امید رو دارم که شاید جاده بهتر بشه..! نامه به کودکی که هرگز زاده نشد...
اوریانا فالاچی:بدترین حالت ماجرا این است که طاقتمان تمام شود و به روی خودمان نیاوریم و تا زمان مرگ ادامه دهیم ؛ خیلی ها اینطور زندگی می کنند : دست اندازِ کم طاقتی را رد کرده اند و افتاده اند توی سرازیری عادت ......
اوریانا فالاچی :وقتی انسان در قلبش هدفی داردهمه چیز را بهتر تحمل می کند ....
زمستان فقط فصل پولدارهاست؛اگر پولدار باشی، سرما برایت یک شوخی است که می توانی با پالتوی پوست، کلکش را بکنی و گرم شوی. تازه بعدش هم بروی اسکی!اما اگر فقیر باشی، سرما یک بلای آسمانی است که یادت می دهد چه جوری از منظره های پوشیده از برف متنفر باشی! اوریانا فالاچی نامه به کودکی که هرگز زاده نشد -...
اوریانا فالاچی :زخما خوب میشن و جاشونم از بین میرهولی یه زنگِ تلفن واسه برگردوندنِ تمام دردا بسه.....
اوریانا فالاچی :هیچ انقلابی را نمی شود عظیم تلقی کردمگر آنکه زنانِ یک کشورو نحوه زندگی شان را دگرگون کندبدونِ زنان هیچ انقلابی پیروز نمیشود !...
اوریانا فالاچی:محبتِ زیادی همیشه آدم ها را خراب میکنه !گاهی آدم ها می روند نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند ، بلکه آنقدر کوچک اند که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند ......
اوریانا فالاچی :زندگی حجمی ست که باید پرش کنیمحتی اگر اشتباه پر کنیماشتباه کردن ، بهتر از این است کههیچ کاری نکنیم.- زندگی ، جنگ و دیگر هیچ...
اوریانا فالاچی:آدم بودن عبارت قشنگیه چون فرقى بین زن و مرد نمیزاره قلب و مغز آدمها جنسیت نداره...!...
اوریانا فالاچی :گاهی اوقات بهتر است حقیقت را نفهمیم!همانطور احمق بمانیمچون حقیقت همیشه به نوعی تلخ است.....
اوریانا فالاچی:عادت،بی رحم ترین زهر زندگی ست.زیرا آهسته وارد می شود،در سکوت، کم کم رشد می کند و ازبی خبری ما سیراب می شودو وقتی کشف می کنیم که چطور مسموم ِ آن شده ایم،می بینیم که هر ذرهٔ بدن مان با آنعجین شده است،می بینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نمی کند ......
اوریانا فالاچی :آدم بودن عبارت قشنگیه !چون فرقی بین زن و مرد نمیگذارهقلب و مغز آدم ها جنسیت نداره !...
اوریانا فالاچی:از فردیت خود دفاع کنید. هسته ی آزادی در آن جا نهفته است؛ آزادی وظیفه است؛ آزادی بیش از آنکه حق باشد، وظیفه است......
اوریانا فالاچی:زخم ها خوب میشن و جاشون کم کم از بین می ره, ولی یه زنگ تلفن واسه برگردوندن تمام دردا, بسه...!...
اوریانا فالاچی :مسئله این نیست که تعداد افراد بیشتری را به دنیا بیاوریم ؛ بلکه باید کاری کنیم که تا حد امکان آن هایی که قبلا به دنیا آمده اند کمتر بدبخت باشند......
اوریانا فالاچی:ما اینجا کلمه ای داریم که خیلی بیشتر از کلمه ی عشقبه لجن کشیده شده است، آزادی...!...
باید به کودکان آموخت جهان بی باتوم و گلوله زیباتر است ! باید به فکر ساختن یک بادبادک بود هنوزم با مشتی نخ و کاغذ می شود به گیس طلای خورشید رسید ! کودکی که با مسلسل بازی کند جهان را نجات نخواهد بود اوریانا فالاچی...
انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و آن شخص برایش یک غریبه باشد.می تواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند.اوریانا فالاچی...
گاهی اوقات بهتر است هیچگاه حقیقت را نفهمیمو همان طور احمق بمانیمزیرا حقیقت همیشه تلخ بوده،اما گاهی اوقات زهر می شود......
اوریانا فالاچی:نکته در اینجاست که آدم هرگز به موقع نمی فهمد چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست ؛ افسوس جراحتی است علاج ناپذیر ......
عادت ، ناجوانمردانه ترین بیماری است !زیرا هر بداقبالی را به ما می قبولاند ، هر دردی را و هر مرگی را ...در اثر عادت، در کنار افرادِ نفرت انگیز زندگی می کنیم، به تحمل زنجیرها رضا می دهیم، بی عدالتی ها و رنج ها را تحمل می کنیم !به درد، به تنهایی و به همه چیز تسلیم می شویمعادت، بی رحم ترین زهر زندگی ستزیرا آهسته وارد می شود، در سکوت کم کم رشد می کند و از بی خبری ما سیراب می شود.و وقتی کشف می کنیم که چطور مسمومِ آن شده ایم، می بینیم که هر ...
اوریانا فالاچی:خانه ی تو آنجایی نیست که در آن متولد می شوی! خانه ی تو آنجا است که وقتی به عقل می رسی و می توانی تصمیم بگیری که چه چیز را دوست داری و چه چیز را دوست نداری، برای بقیه ی سال های عمرت انتخاب می کنی....
اوریانا فالاچی:باید به کودکان آموخت که جهان بی باتوم و گلوله زیباتر است ، باید به فکر ساختن یک بادبادک بود ؛ هنوز هم با مُشتی نخ و کمی کاغذ می شود به گیسِ طلای خورشید رسید ...کودکی که با مسلسل بازی کند ، جهان را نجات نخواهد داد !...
اوریانا فالاچی :تو باید این رو بفهمی کهبزرگترین اشتباه حقیقی یک زن و مرددوست داشتن یکدیگر در رختخواب است....
من علاقه ای ندارم که راجع به مرگ خودم بشنوم....
اوریانا فالاچی:همه می خواهند انقلاب کنند و هیچکس هم انقلاب نمی کند ! انقلاب فرمان پذیر نیست. تنها انقلابِ ممکن، انقلابی است که در تنهایی و در درون یک فرد ریشه می یابد ......
لحظه ای که اصول و ارزش های خود را کنار بگذاری، مرده ای. فرهنگ تو، و تمدن تو هم مرده است. تمام!...
من خطری برای خودم هستم اگر عصبانی شوم....
تو نمی توانی هم کار کنی و هم در خانه کنار فرزندت باشی. ولی هر دو را می خواهی....
باید به فکر ساختن یک بادبادک بود،هنوز هم با مشتی نخ و کمی کاغذمیشود به گیس طلای خورشید رسید! کودکی که با مسلسل بازی کند، جهان را نجات نخواهد داد....
اوریانا فالاچی:خانه ی تو آنجایی نیست که در آن متولد می شوی!خانه ی تو آنجا است کهوقتی به عقل می رسی و می توانی تصمیم بگیری که چه چیز را دوست داری و چه چیز را دوست نداری، برای بقیه ی سال های عمرت انتخاب می کنی......
اوریانا فالاچی :وقتی کسی را دور انداختیم ، دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم ؛وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم! زندگی جنگ و دیگر هیچ...
زندگی یعنی خستگی ! زندگی یعنی جنگی که هر روز تکرار میشود و در اِزای لحظات شادیاش که مکثهای کوتاهی بیش نیست ، باید بهای گزافی پرداخت !پس قدرآن لحظه های شادت را بدان ......
عادت بیرحمترین سم درون دنیاست !چون آرومآروم تویِ مغز آدم میره و تا به خودت بجنبی میبینی که با تمام گوشت و پوست اسیرش شدی ......
زندگی چنین تقلایی است : جنگی است که هر روز تکرار میشود و لحظات شادش خلسههایی کوتاهاند که بهایی گزاف برایشان پرداخت میکنی ......
آدم به امید دست یافتن به ثروت، عشق، یا آزادی، خود را خسته و فرسوده میکند و وقتی که آن را به دست آورد، از داشتنش لذت نمیبرد یا آن را تباه میکند !خوشبختِ واقعی، آن کسی است که بتواند به خود بگوید : من میخواهم راه بروم، نه اینکه به مقصد برسم ...و بدبخت کسی است که خود را مقید میسازد و میگوید: من میخواهم به مقصد برسم ، رسیدن مُردن است !...
زندگی حجمی است که باید پرش کنیم حتی اگر اشتباه پرش کنیم ؛ به درک ، اشتباه کردن بهتر از هیچ کاری نکردن است !...
باید به فکر ساختن یک بادبادک بود ؛هنوز هم با مشتی نخ و کمی کاغذمیشود به اوریانا فالاچی !...
اگر تو ثروتمند باشی، سَرما یک نوع تَفریح می شَود تا پالتو پوست بخری، خودَت را گرم کنی و به اسکی بروی...اگر فَقیر باشی بَر عکس، سَرما بَدبختی می شَود و آن وَقت یاد می گیری که حتی از زیبایی یک منظره زیر برف مُتنفر باشی؛ کودکِ مَن! تَساوی تَنها در آن جایی که تو هَستی وجود دارد، مثلِ آزادی... ما تنها تویِ رَحِم بَرابر هَستیم... نامه به کودکی که هرگز زاده نشد...
انسان نباید روح خود را دو دستی تقدیم کسی کند که قصد ندارد روحش را تقدیم کند. کسی که هدیه نمی دهد قدر هدیه را نمی داند....
وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید ،گناه به وجود نیومد ؛اون روز یه قدرت باشکوه متولد شدکه بهش میگن : نافرمانی...
وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم...!...
نوشتن برای تو وقتی ندانی که برایتنوشته ام به چه درد می خورد؟...