پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دیگه پیشت اومدن سخت شده دلم آبادان شده برات...
دیگر آبادان که نه ویرانه ی درد وبلاستکوچه و پس کوچه اش این روزها ماتم سراستاز ندانم کاری و مکر شیاطین رجیم گریه دارد رونق و هرگوشه اش بانگ عزاستخورده بر دلهایمان ناباورانه نقش داغمن نمیدانم که این آثار نفرین یا دعاستآنکه دارد آرزوی مرگ خلقی را مدامباعث رنج و عذاب و ومرگ تدریجی ماستعاملان و تاجران مرگ ناهنگام شهر این بلایا ارمغان شیوه و فکر شماست کلیابی کاشانی...
دلِ من خون است و خون مینویسم برایت وطنم... که دلم در تب و تاب عزایت بیقرار است وطنم.. وز کدامین غمت من بنویسم وطنم؟! وز هوایت که گردید غبار؟ یا عزای دل مردم آبادانت؟ قلمم خون مینویسد برایت وطنم..!:)🖤خوزستانم🖤نگار منجزی🦋...
که تهران تَر شود تهران ، مَن آبادانِ ویرانم .....
دلت تهرون چشات شیرازلبت ساوه هوات بندربمم هر شب تنم تبریزسرم ساری چشام قمصردلم دل تنگه تنگستانرو دوشم درد خوزستانغرورم ایل قشقاییتو رگ هام خون کردستانتو خونم جنگ تحمیلیتو خونت ملک اجدادیخرابم مثل خرمشهرولی تو خرم آبادیتمام کودکی هامو بهم دنیا بدهکارهتو با لالایی خوابت برد منم با موج خمپارهدیگه خسته ام از این شهرو از این دنیای وا موندهمی خوام برگردم اونجایی که انگشتام جا موندهدلم بعد از تو با هر چی که ترکش داشت جنگی...