حالا که آمدی حرف ما بسیار... وقت ما اندک... آسمان هم که بارانی ست
در برف و باران چتر و بارانی ندارم اما خوشم چون درد پنهانی ندارم
کاش روز رفتنت آن روز بارانی نبود از همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوز
مخمل نازِشبی ، ملتهب و بارانی با تو بی چتر در این کوچه دویدن دارد
خنده ی خشکی به لب دارم ولی بارانی ام ظاهری آرام دارد باطن طوفانی ام