پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بزن باران ببار از چشم من بزن باران بزن باران بزنبزن باران که شاید گریه ام پنهان بماندبزن باران که من هم ابریم بزن باران پر از بی صبریمبزن باران که این دیوانه سرگردان بماندبهانه ای بده به ابر کوچک نگاه من در اوج گریه ها فقط تو میشوی پناه منبه داد من برس هوا هوای خاطرات اوستدلم گرفته است به این دل شکسته جان بده تو راه خانه را به پای خسته ام نشان بدهبه داد من برس هوا هوای خاطرات اوستبرشی از ترانه...
می بینی و می فهمی و انگار نه انگارانگار نه انگار دلی مانده در آوار لعنت به زمانی که پریشان تو باشمیک خاطره از تو بشود بر سرم آوار زیبایی چشمت همه را همدم من کرداشک وغزل و پنجره و ساعت و سیگاراز مرحمت عشق همینقدر بگویم تنهائی و تنهائی و تنهائی بسیاردر حسرت آغوش تو یک عمر نشستمسهمم شد از این عشق فقط شانه دیواربا عالم بی عشق کنار آمده بودمزیبایی ات انکار مرا برد به اقرارتنهائی و بی تابی و باران و خیالتدلتنگی پای...
به داروها نیازی نیست وقتی که تو را دارم علاج خستگی هایم ،فقط آغوش درمانیست......
قسمت دشمن انسان، نشود روزی که"دوستت دارم" معشوق به"اما" برسد......
دعا کن سرنوشت از این جدایی دست بردارددعا کن که خدا از قلب عاشق ها خبر دارد بیا! دیگر به تاثیر مسکن ها امیدی نیستمیان کل داروها فقط چشمت اثر دارد! تمام عمر دنبال دلیل زندگی گشتمدر آغوش تو فهمیدم که شرحی مختصر دارد اگر گم می شوم در چشم تو تقصیر از من نیستکه چشمت قدر صدها جنگ، مفقودالاثر دارد شروع عشق ویرانیست، هر روزش پریشانیستولی دنیا عذابی بهتر از این هم مگر دارد؟! امان از رازهایی که درون سینه می مانندو گریه قصد د...
بدنت بکرترین سوژه ی نقاشی هاو لبت منبع الهام غزل پاشی ها با نگاهت همه ی زندگی ام بر هم ریختعشق شد ساده ترین شکل فروپاشی هاچشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفتمثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده کهعکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها بنشین چای بریزم که کمی مست شویم دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها آرزویم فقط این است بگویم سر صبحعصر هم منتظر آمدنم باشی ها...
تا زمانی که رسیدن به تو امکان داردزندگی درد قشنگی ست که جریان دارد...
یک قهوه سر میز به یادت قجری یک عالمه بغض با کمی دربه درییاد تو نشسته باز مهمان من است مدیون منی دست به جیبت ببری...
چه کسی خواسته تا کار به اینجا برسدعشق و دیوانگی ما به مدارا برسدقسمت دشمن انسان نشود روزی که"دوستت دارم" معشوق به "اما" برسدسد بر این رود کشیدند به دریا نرسیمقزل آلا که نمی خواست به دریا برسد !!"عشق آتش به همه عالم و آدم زد" و رفتغم کمین کرد که در روز مبادا برسدبه خدا با زدن حرف دل انصاف نبودتاج به یوسف و ماتم به زلیخا برسدبین جمعی که نشستند قضاوت بکنندکاش می شد که کمی هم به خدا جا برسد...
نمیشد نگه دارمش تو قفسشبیه فرشته دو تا بال داشتمی خواستم بگم عاشقش نیستمنمیشد آخه گونه هاش چال داشت...
صبر کن دسته گل تازه به آب افتاده!زندگی پشت سرت از تب و تاب افتادهعاشقی با تو فقط دردسری زیبا بودبی تو از صورت این عشق نقاب افتادهتا تو بودی نفسم وام از این عشق گرفتبعد تو کار به میدان حساب افتادهقسمتم نیستی ای سینی میناکاریکه منم کاسه ی از رنگ و لعاب افتادهدر پی ات می دوم و کودکی ام کفش به دستو تو آن دسته گل تازه به آب افتاده...
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهتیک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهتاز حسرت دیدار همینقدر بدان کههمرنگ شده بخت من و موی سیاهت...
تو از هر شاهکار اصفهانی اصفهانی ترولی من بی تو از پل های تاریخی کمانی ترتب و تاب پریدن را قفس ها خوب می فهمندکبوتر هستم و رویای عشقت آسمانی ترپریشانی موهایت هزاران خون دل داردکه با پیچیدگی این داستان ها داستانی ترزمان بوسه اول، کمی باران ببارد کاشکه شرم گونه هایت زیر باران شمعدانی تربرای سالها سربسته مانده شعر لبهایتشراب اینقدر گیرا، رنگ آن هم ارغوانی ترمرا هر روز خواهد کشت موهای پریشانترها کن روسری را مرگ آسان، نا...
بعد من یادم اگر بودی و دلتنگ شدیعشق را زنده نگهدار، شبیه است به من...
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد....
آغوش تو خشخاش و لبت الکل خالصآماده شدم کار دلم را تو بسازی ......
آمدی جانم به قربانتهمین هم کافی ستاینکه می آیی هر از گاهی به خوابم کافی ست...
تازمانی که رسیدن به تو امڪان داردزندگی درد قشنگیست که جریان داردزندگی درد قشنگیست،بجز شب هایشکه بدون تو فقط خواب پریشان داردیک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟کار خیر است گر این شهر مسلمان داردخواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کندخواب دیدم که تو رفتی،بدنم جان دارد!شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولیمن به تو،او به نماز خودش ایمان دارداینکه یک روز مهندس برود در پی شعرسر و سریست که با موی پریشان داردمن از آن روز که در بند...
بی تو جهان یک جای خالی بیشتر نیست تا بوده این بوده همیشه یک نفر نیست شب های بعد از تو نمی فهمند دیگر جایی برای شاید و اما اگر نیست وقتی که بودی سرپناهم شانه ات بودرحمی کن و برگرد، زانو جای سر نیست باید به دنبال تو باشم جاده ها را افسوس من بی تابم و پای سفر نیست رفتی میان ابرها پنهان بمانی باران ولی از چشم هایت بیخبر نیست عشق آمد و از قبل هم تنهاترم کرد جوری که جز یادت کسی این دور و بر نیست ای کاش راه خانه را گم...
شیخ و من هر دو طلبکاریم بهشتیم ولیمن به تو، او به نماز خودش ایمان دارد...
سهم ما از عشق هم شد قسمت زجر آورش......
شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولیمن به تو ، او به نماز خودش ایمان دارد...
عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را......
این که یک روز مهندس برود در پی شعرسر و سرّیست که با موی پریشان دارد ...
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟کار خیر است ؛گر این شهر مسلمان دارد!...
حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست کهخسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش...
یقین دارم کسی ظرف دعا را جابه جا کردهتو را من آرزو کردم، کسی دیگر تو را دارد!...
جای من این روزها میزی ست کنجِ کافه هایک طرف سیگارومن،یاد تو سمت دیگرش! ...
این که یک روز مهندس برود در پی شعرسر و سرّیست که با موی پریشان دارد... ...
بخت،هرجاکه به دست کسی انگشتر داد...بی گمان قسمت انگشت کسی سیگار است...
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش !سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورشزندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست !رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورشجای من این روزها میزی ست کنج کافه هایک طرف سیگار و من ، یاد تو سمت دیگرش....
وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخبا تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد...
باران که میگیردهوا، عطر تو را می آوردتو زیر باران میرویشهری معطر می شود...
طبق قانون وفاداری به پایت سوختمطبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری...
کاش روز رفتنت آن روز بارانی نبوداز همان روزی که رفتی خیس بارانم هنوز...
ای کاش راه خانه را گم کرده بودم روزی که دیدم کفش هایت پشت در نیست...
بی تو جهان یک جای خالی بیشتر نیستتابوده این بوده همیشه یک نفر نیست.....
بخت هر جا که به دست کسی انگشتر دادبی گمان قسمت انگشت کسی سیگار است...
قسمت این بود سرم بی تو به زانو برسد...
هر چه می خواهی ببر/ اما مرا از یاد نه...
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنماز غم انگیزی این عشق شکایت نکنم...
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشدبگذاری برودآه به اصرار خودت...
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کندخواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد!...
دوستش دارم ولی این راز باشد بین ماهر کسی را دوست دارم زود شوهر می کند...
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کندخواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد...
درد اگر درد تو باشدچه خیالی ست که مندلخوش داشتنخوب ترین دردسرم...
با حیا بودم ولی با دیدنش فهمیده امآب گاهی مومنین را هم شناگر می کند...