آغوشت هر چهار فصل "تابستان" است...
تابستان فصل چیدن عاشقانه های من از تُ ست...
چشم هایت؛ چشمه های شراب لب هایت؛ باغِ خرما وآغوشت آفتابِ داغِ تابستان است.
فرقی ندارد روزهای تابستان یا شب های زمستان بی تو همه چیز طولانیست
بگذر تابستان / بگذر... حال من با تو خوب نمی شسود / پاییز حال مرا خوب می شناسد
دلم از نام خزان می لرزد زانکه من زاده ی تابستانم!
ای باران / تابستان هنوز در حسرتت می سوزد اما تو در آغوش پاییز می باری