تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم تو
کیستم؟ یک تکه تنهایی...
دلم دیوانه بودن با تو را می خواست
نهدر اینبیکسیام بویکسیمیآید نهدراینبینفسی،همنفسیمیآید...
بسته راه نفسم بغض و دلم شعلهور است چون یتیمی که به او فحش پدر داده کسی
من اهل دوست داشتنم ؛ تو اهل کجایی ؟!
هرکسی یک دلبر جانانه دارد من تو را
زلف چون دوش رها تا به سر دوش مکن ای مه امروز پریشان تر از دوش مکن
من اهل دوست داشتنم تو اهل کجایی ؟
من اینجا بس دلم تنگ است هر سازی که می بینم بد آهنگ است
در این جادو شب پوشیده از برگِ گل کوکب دلم دیوانه بودن با تو را میخواست ...
دلی دارم قرار اما ندارد ...