پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
پرسیدم جهنم کجاست؟گفت : قلبی را پیدا کن که نمی توانددوست داشته باشد... داستایوسکی برادران کارامازوف...
مانند دیگران نباشحتی اگر تو تنها فردی باشی که مانند دیگران نیستفئودور داستایوفسکی برادران کارامازوف...
من تصور می کنم بهترین تعریفی که می توان از انسان کرد این است:انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت می کند.فئودور داستایوفسکی خاطرات خانه ی مردگان...
سعی کن حتیالمقدور هم نوع خودت را دوست بداری و به تدریج که در این عشق پیشرفت کردی به وجود خدا و جاودانی خودت ایمان خواهی آورد ...هر گاه در ابراز عشق به دیگران به مرحلهای برسی که خود را به کلی فراموش کنی، آنگاه با نهایت اعتماد ایمان خواهی آورد و کمترین شکی به روح تو راه نخواهد یافت ......
آن کسی که وجدان دارد اگر به اشتباه خود پی برد، رنج میکشد. این خود بیش از اعمال شاقه برایش مجازات است ......
قدمِ تازهای برداشتن ؛ این چیزی است که مردم بیشتر از آن میترسند !...
ممکن است آدم یک عمر زندگى کند و نفهمد که کنار دستش یک کتاب هست که کل زندگىاش را به سادگى یک ترانه بیان مىکند ......
انسان آنقدرها که در جستجوی اعجاز است در جستجوی خدا نیست. و چون نمیتواند تاب بیاورد که بیمعجزه بماند، دست به خلق معجزات تازه میزند و به پرستش جادو و جنبل رو میآورد....
از خودم می پرسم جهنم چیست؟ به نظر من رنج ناتوانی از دوست داشتن است....