شبها ناخودآگاهم صدایت میزند بیآنکه بدانی زخمهای من برنامهریزی شدهاند در حافظهی بدنی که هنوز با هر لمس مهربان،لرزش میگیرد مثل PTSD که خودش را در خوابهای تکراری لو میدهد…
تنها زَخمی که بخیه نمیخوره زَخمِ زَبونه!