متن دلنوشتههای محسن سلیمی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشتههای محسن سلیمی
خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد، بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد...
زندگی کردن در تنهایی، سرنوشتِ تمام روح های بزرگ است...
با قضاوت کردن در مورد دیگران، در واقع به توصیف ِ خود می پردازیم...
آزادی نه از طریق برآورده شدن خواسته ها، بلکه با از بین بردن هوس ها به دست می آید...
گاهی در زندگی، موقعیت هایی پیش میآید که انسان باید تاوانِ دعاهای مستجاب شده ی خود را بپردازد...
حتی اگر خدا هم وجود نداشت باز اختراع آن ضروری بود…
زمانِ شما محدود است پس آن را صرفِ زندگی ایی نکنید که به فرد دیگری متعلق است...
مردمانِ نیکوکار از سخنانی شناخته میشوند که خداوند درباره ی آنان بر زبانِ بندگان خویش جاری میسازد...
برای تمام ِ راه های نرفته
برای تمام ِ بیراهه های رفته
ببخش،
بگذار احساست قدری هوا بخورد
گاهی بدترین اتفاق ها
هدیه زمانه و روزگارند، کافیست خودمان باشیم تا خود را برای تمام ِ این بیراهه رفتن ها ببخشیم،
به خودمان بیاییم
تا خدا تمام ِ درهایی که به...
دیگر نمینویسمت،
هرکس به چشم هایم نگاه کند
تو را خواهد خواند...
اگردر زندگی صبور باشی، سرانجام کسی را مییابی که میتوانی
تمام ِ روحت را در او جاری کنی...
دل چه دنیای قشنگی دارد
بزرگ میشود
عاشق میشود
تنگ میشود
میشکند
میگرید
میریزد
دلبری میکند
میتپد ومیمیرد
چون می ایستد تمام میشود
این را بدان وقتی بمیرم استخوان هایم، خاکسترم، جسدم، کفنم، تو را دوست خواهند داشت...
همچون کرمی خوشبخت
در وسعت ِ بیکران ِ یک سیب،
لحظه های مُرده را گاز می زنم
نمیدانم اما این خواب ِ پریشان دنیاست،
یا همان است که نامش زندگی است...
مردهای واقعی تنها برای یک خانوم هستند...
به تو پیله کرده ام چون،
بی شک میدانم که با تو پروانه خواهم شد...
اسطوره شدن یعنی در عینِ رفتن بمانی، یعنی چه باشی چه نباشی دوستت داشته باشند و دل تنگت شوند...
دوستت دارم اسطوره...
S♥️
همیشه فکر کن توو دنیایی شیشه ایی زندگی میکنی،پس به طرفِ کسی سنگ پرتاب نکن چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته...
دلتنگ که شدی پیش ِ من بیا،
کمی غصه هست باهم میخوریم.
نردبانی می آورم میگذارم روی صفحه ی آسمان، بالا میروم و ماه را خاموش میکنم، آسمان من یک ماه بیشترنمیخواهد...
m❣s
نقاش نیستم اما،
دلم برایت پَر میکشد...
یقین دارم خدا برای بوسیدن تو، به من لب و دهان داده...
میخواهم با کسی بروم
که دوستش دارم
نمیخواهم بهای همراهی را
با حساب و کتاب بسنجم
یا در اندیشه ی خوب و بدش باشم
نمیخواهم بدانم
دوستم میدارد یا نمیدارد
میخواهم بروم
با کسی که
دوستش میدارم ...
بخند
تا این انحنای بی همتا
بهانه ای دستم بدهد
که هر شب زندگی را
دوست داشته باشم...