میگن بهار اینه که پروانه میگه هر دم رو یه گل و از هر چمن گُلی چین و گذر کن خونه خونه خونه آواز هر بومه هرچی دل شاده گوش داد به جز دل من که مونده اسیر چشات
ای آن که دوست دارمت اما ندارمت جایت همیشه در دل من می کند
کس را به خلوت ِ دلِ من جز تو راه نیست این در به روی غیرِ تو پیوسته بسته باد
هر کسی رفت از این دل به جهنم امّا تو نباید بروی از دلِ من میفهمی؟
گنجایش دیگری ندارد دل من همچون قدح شراب لبریز توام
نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من
باز کن پنجره ها را که نسیم روی بالش پری از قاصدکی خسته از راهی سخت پشت در منتظر است تا بگوید که چه سان دل من بی تاب است