خوشا به حال طناب که دل سنگی دارد نمیخواهد به او متکی باشند لباسها را باید با زور گیره آویزانش کنی تازه زمانی که باد می آید با او تبانی میکند
تو از اندازه بیرونی / که بی اندازه بی رحمی که بی اندازه می گریم / که بی اندازه دل سنگی تو از اندازه بیرونی / که حالم را نمی بینی تو از اندازه ی عشقم / کنون چیزی نمیفهمی