بودن عالمی دارد نردبان بودن عالمی دیگر. نردبان شدم که دیوارهای طرد به من تکیه دهند از من بالا روند و سایهی سرخترین سیب تاریخ را از گوشهی ذهنم بربایند...
دیگه کجا رو داره مرد؟ جز شونهی دیوارِ طرد؟ این خونه رو آوار کن معمارِ فروردینِ درد!