شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
بگذار کودکم را شیر بدهمنگران برگشت چک های تو باشمشب ها که دیر به خانه می آییبهانه هایت را باور کنمو تو را ببخشم .بگذار زن باشممن هابیلم را نمی کشمیوسفم را در چاه نمی اندازمهاجرم را در بیابان رها نمی کنمو اسماعیلم را به سلاخ خانه نمی برم .بگذار زن باشمو تاریخ را تو رقم بزن .| راضیه بهرامی خشنود |...
همیشه راه حلى هست...همیشه راه فرارى ...پناه مى برم از روزهاى سختى که دوستت داشتمبه روزهاى سخت ترى کهدوستت خواهم داشت . . ....
امروز جهان تعطیل استتو اما فکر می کنیاین یک پنجشبنه معمولی استو تمام مردم دنیا با تو هم عقیده اند !حق با شماستاتفاق مهمی نیفتاده استمن برای تو دلتنگمهمین ....
این بزرگراهتا انتهای جهان دوربرگردان نداردو تمام خروجی هایشبه دوراهی چشم های تو می رسدکه بمانم و دوستت بدارمیا برگردم و دوستت بدارم......
جهان پر شده از نمره های بیست،دانش اموزان زرنگتربمب های بزرگتری خواهند ساختاگر قلب های کوچکتری داشته باشند !و هیچکسنمره مهربانی دست های توراوقتی به گربه ای غذا می دهیدر کارنامه ات نخواهد نوشتدامن چین دارت را بپوش و بچرخجهان به ساز تو می رقصدمن برای معلمت نامه ای خواهم نوشتوبه او خواهم گفتاز مشق های زیاد که انگشت های کوچکت را خسته می کند بیزارم ....
کنار ما همیشه احتمال خیانت هست!همیشه پلی برای فروریختن و مرگی برای بی خبر از راه رسیدن. - مهم نیست زیر کدام سقف امن یا نا امن پناه گرفته باشی، دنیا مکان امنی برای عاشق شدن نیست!...