پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عطر دلتنگی نشسته بر لب خیالخسته تر از آنمکه بمانی و نباشی ......
دهان باز می کنندواژه ها در بصل النخاع زبان سکوتمی دود بر طبل توخالی ... ...
ریشه میزد عشقت در خاکم وتو در گلدان همسایه جوانهاز جبر روزگارتا ناقوس مرگ شانه میکردی انتظارم را ✅...
لانه بغضمی نشاند پله پله خاطرات بی مغز رابر بال پرنده...
می بندی طناب نگاه به قلاب قلبمدل پیچه زمانتنگ می کند دوست داشتن را...
بدهکاری به دستانمتصویر لبخندت را با عشق می کشم تابلوی قلبهنر چشمان توست ...
بودنم را جدی نگرفتی،روزی می اید که بیای ومن بودنت را به شوخی بگیرمو رد شوم،به سادگیه عبور باد ،کنار گوش طبیعت.به سادگیه بغض جولان داده در گلوو به سختیه قورت دادنش. راضیه سرلک...
قابِ دلمی تپد در آستانه ینگاهتولیخزانِ احساس به یغما میبرد چشمه دل را راضیه سرلک...
دالان بهشتهمان منظومه آغوش توست راضیه سرلک...